-به خاطرم
به خاطر من
عذاب وجدان دارى؟با لحن ارومى پرسيدم و دستم رو روى سينش كشيدم و گردنش رو لمس كردم
سريع شدن ضربان قلبش رو به راحتى زير دستم حس مى كردم ولى اون فقط با همون اخم خاصى كه هميشه روى پيشونيش بود به چشمام خيره شده بود و چيزى نمى گفت
-تو به خاطر من ، به خاطر كسى كه سرش رو روى زمين كوبيدى ، پهلوهاش رو با انگشتات كبود كردى ، كمرش رو به چوب درخت فشار دادى و با لقب هايى صداش كردى كه توى عمر كوتاهش يكبار هم باهاشون خطاب نشده بود
عذاب وجدان دارى؟
سرم رو نزديك گوشش بردم وهمونطور كه دستام گردن و سينش رو لمس مى كردم توى گوشش زمزمه كردم كه دستاش پشت زانوهام قرار گرفت و با فشارى كه روى رونام مياورد به سمت بالا حركتشون داد و اونارو روى كمرم نگه داشت
و من كاملا دروغ گفتم اگر بگم پاهام با حركتش بى حس نشدن و موج خاصى رو توى قلب و بدنم حس نكردم
ه-تو ،
بهتره روى حرف هايى كه مى زنى و كارايى كه مى كنى بيشتر فكر كنى ، لوييس تاملينسونهرى با صدايى كه بم تر از حالت عادى بود گفت و همونطور كه پهلوهام رو گرفته بود منو چرخوند و رو تخت خوابوند
با حركت ناگهانيش از شوك داد زدم كه با قرار گرفتن دستش روى دهنم نصف كاره موند
همونطور كه به چشمام خيره بود دستش رو از روى دهنم برداشت و با دستاش مچ هاى دستام رو گرفت و اونارو دو طرف سرم رو تخت گذاشت
حس عجيبى از اين كاراش توى وجودم شكل گرفت
و اون حس بيشتر از يه لذت عادى بودسرش رو به گردنم نزديك كرد و بينيش رو روى گردنم كشيد
-ه-هرى
با ناله گفتم و دستام رو تكون دادم و سعى كردم از خودم دورش كنماون داره دقيقا چيكار مى كنه؟
ه-ششش
اروم زمزمه كرد و لباش لإله ى گوشم رو لمس كردن
لرزه ى عجيبى توى بدنم حس كردم
ه-گوش كن لويى
تو هرگز هرگز و هرگز نمى بينى كه من ، هرى استايلز به چيزى اعتراف كنم ، مى فهمى ؟هرى با صداى بم و خمارى گفت و سرش رو از كنار سرم بالا برد و لباش رو روى باند پيشونيم گذاشت و بى هيچ حركتى همونجا نگهشون داشت