Part68

683 124 40
                                    



يه نگاه به پارت قبل به شدت توصيه مى شه 🤦🏻‍♀️😂












-خيلى زود مى بينمت دوباره انه

اينو گفتم و لبخند تلخى روى لبام نشست و اشك توى چشمام جمع شد

مى دونستم قرار نيست به اين زودى ها خانواده ى استايلز رو ببينم
و خب البته كه دلمو پيششون مى ذارم و مى رم

ا-لويى من ام
من بايد قبل رفتنت يه چيزى بهت بدم

انه همينطور كه اشك مى ريخت اينو گفت و سمت اتاقش رفت و بعد از چند دقيقه اومد

بسته ى قرمز رنگى رو دستم داد و من با كنجكاوى گرفتمش

-اين چيه؟

اينو پرسيدم كه انه با نگاهش به بسته اشاره كرد و لبخند تلخى زد

ا-بازش كن

بازش كردم

و خب همون لحظه بود كه ديگه نتونستم جلوى گريمو بگيرم و گردنبندو از جعبه در اوردم و توى دستم گرفتم

-اين اي-ن

ا-زين اوردش
دو سه روز پيش
گفت بدمش به تو و بهت بگم اين مى تونه سالم نگهت داره

انه اينو گفت و من سرمو به دو طرف تكون دادم و گردنبند و روى لبام گذاشتم و محكم بوسيدمش

احساس مى كردم يه تيكه از وجودمو همين الان بهم دادن

بعد از مدت طولانى اى بالاخره يه حس خوب تو وجودم پخش شد

ا-هرى بهت د

-اره

نذاشتم انه حرفشو كامل كنه و سريع جواب دادم و شرمندگى رو توى چشماى انه ديدم

ا-تو لياقت بهترينارو دارى پسرم

انه اينو بعد از اينكه محكم بغلم كرد گفت و پبشونيمو بوسيد

-خداحافظ انه

اينو گفتم و ساكمو برداشتم و سمت در رفتم

ايدن جلوى در منتظرم بود

رفتم كنارش و گردنبند و سمتش گرفتم

-مى شه اينو گردنم كنى ايدن؟

اينو گفتم و ايدن بدون هيچ حرفى اونو ازم گرفت

پشتمو بهش كردم و ايدن گردنبندو و دور گردنم گذاشت و قبل از اينكه اونو ببنده بينيش رو به گردنم چسبوند و تونستم حس كنم كه نفس عميقى كشيد و بعد از اون بوسه اى روى گردنم گذاشت و ازم فاصله گرفت

لبامو روى هم فشار دادم و به چشماى خيسش نگاه كردم

توى اين دنيا به هيچكس اندازه ايدن ظلم نكرده بودم

اينو مى دونستم

ولى

عشق هرى قلبمو سنگ كرده بود و اين اصلا دست خودم نبود

Different (L.s) (completed)Onde histórias criam vida. Descubra agora