part 24

845 125 93
                                    

ا.ن.لویی
امروز خیلی حالم بده و اعصابم خرابه. دیشب یه رویای خیس داشتم و با اینکه صبح مشکلمو حل کردم ولی از صبح هی وقتی هریو میبینم فکرای ناجور میاد تو سرم. دلم میخواد لمسش کنم، حتی یه برخورد کوچیک بین دستامون یا تماس بخشی از بدنمون به هم. کلا بدجور دلم میخوادش.

لعنتی کاش دوست پسرم بود. کاش اونم عاشقم بود. کاش فقط دوست نبودیم و اونوقت هروقت به هم نیاز داشتیم برای هم آماده بودیم. اونوقت دیگه نیاز نبود اینجور مواقع برای یه تماس کوچیک بال بال بزنم.

چند شب پیش داشتم به این فکر میکردم که دیگه خسته شدم، دارم کم میارم. آخه تا کی خودمو درگیر عشقی کنم که نتیجه ای برام نداره. که حاصلش هیچی نیست. دلم یه نفرو میخواد که همدمم بشه، که مال خودم باشه. الان درسته هری رو دارم و خیلی وقتا حواسش بهم هست ولی فقط در قالب یه دوسته. یعنی شاید به درد دلام گوش میده ولی وقتایی که جور دیگه ای بهش نیاز دارم که نمیتونه کمکی بهم بکنه. دلم بوسه های گاه و بیگاه میخواد و لمس های عاشقانه.

از وقتی هری برگشته تو زندگیم با کسی نبودم. خب منم در هرصورت نیازایی دارم. باید با خودم و احساسم کنار بیام. باید سعی کنم یه شخص جدید پیدا کنم. باید با یکی وارد رابطه شم.

از دیروز کامپیوتر اتاقم خراب شده و امروز صبح کارای دستیمو انجام دادم تا هری سرش خلوت شد بیاد درستش کنه.
الان ناهار خوردیم و هری گفته نیم ساعت دیگه میاد اتاقم تا ویندوز کامپیوترو عوض کنه و برنامه های مورد نیازو نصب کنه.

هری وارد اتاق شد و به سمت میزم اومد.
- خب من اومدم
صندلی روبروی میزو برداشت و کنار صندلیم گذاشت و نشست. خیلی نزدیکمه و این کمکی بهم نمیکنه هیچ، حالمم بدتر میکنه. پاهامون بهم چسبیده.

هری سرگرم کار شد و من فقط نگاش میکردم. دیگه طاقتم داره تموم میشه. نمیتونم با این حالم پسر به این خوشگلی رو که عاشقشم اینقدر نزدیک به خودم ببینم و کاری نکنم. دستمو روی رونش گذاشتم. هری به روی خودش نیاورد و چیزی نگفت. منم گذاشتم همونجا بمونه.

نزدیک ده دقیقست دستم رو پاشه. کم کم خیلی آروم دستمو رو پاش حرکت دادم. بازم هیچ عکس العملی نشون نداد و حتی نا محسوس بیشتر رو صندلی ولو شد. منم به کارم ادامه دادم و مشغول نوازش رونش شدم.

اصلا به هم نگاه نمیکردیم، هری بی توجه مشغول کارش بود و منم پاشو نوازش میکردم. یکم محدوده رو گسترده تر کردم و دستمو تا انتهای رونش و نزدیک دیکش میبردم. چند دقیقه بعد یه نگاه به دستم که رو پاش حرکت میکرد انداختم و فاک...... چی دیدم؟...... هری تقریبا سفت شده بود و جلوی شلوارش برآمده بود.

دیدن این صحنه بدجور تحریکم کرد و حتی تکون خوردن دیکمو تو شلوارم حس کردم. خودمم بخاطر لمس کردن رون هری سفت شده بودم.

cross the street (L.S)Where stories live. Discover now