دیگه زنجیر با اون شور و اشتیاق با لنگر حرف نمیزد هر دوتاشون ساکت تر شده بودن
YOU ARE READING
Chain And Anchor
Short Story"لنگر و زنجیر سختی های زیادیو پشت سرشون گذاشته بودن کشتی بدن خستشو روی ساحل دراز کرد لنگر از کشتی آزاد شد و روی شنای ته دریا خودشو جا کرد زنجیر دست لنگرو گرفت و اونا در آرامش موندن نه موج ترسناکی اومد نه سونامی" به چیزی که نوشته بود خیره شد "پایان...
27
دیگه زنجیر با اون شور و اشتیاق با لنگر حرف نمیزد هر دوتاشون ساکت تر شده بودن