بدن زنجیر و لنگر پوسیده میشد و زنگ میزد هر روز پیر تر میشدن

ESTÁS LEYENDO
Chain And Anchor
Historia Corta"لنگر و زنجیر سختی های زیادیو پشت سرشون گذاشته بودن کشتی بدن خستشو روی ساحل دراز کرد لنگر از کشتی آزاد شد و روی شنای ته دریا خودشو جا کرد زنجیر دست لنگرو گرفت و اونا در آرامش موندن نه موج ترسناکی اومد نه سونامی" به چیزی که نوشته بود خیره شد "پایان...
25
بدن زنجیر و لنگر پوسیده میشد و زنگ میزد هر روز پیر تر میشدن