دوباره طوفان اومد دوباره موجای ترسناک دل لنگرو به لرزه در آورد
أنت تقرأ
Chain And Anchor
القصة القصيرة"لنگر و زنجیر سختی های زیادیو پشت سرشون گذاشته بودن کشتی بدن خستشو روی ساحل دراز کرد لنگر از کشتی آزاد شد و روی شنای ته دریا خودشو جا کرد زنجیر دست لنگرو گرفت و اونا در آرامش موندن نه موج ترسناکی اومد نه سونامی" به چیزی که نوشته بود خیره شد "پایان...
29
دوباره طوفان اومد دوباره موجای ترسناک دل لنگرو به لرزه در آورد