د.ا.ن ليام
لي, چ اتفاق فاکي اي داره ميوفته ؟
دستشو روي پشتم ميکشيد
حالم کمي بهتر شده بود ولي هنوزم اشوب بودمز, من متاسفم ليام
ازش جدا شدم و با جديت و کمي اخم بهش نگاه کردم
لي, چرا ؟
ز,ب..بخاطر همين....
يهو حواسش اومد سرجاش معلوم بود که نگراني کمي حواسشو پرت کرده ولي فهميد و به حرفش ادامه نداد
لي, همين ؟؟چي ؟؟
کمي تکون خورد و چشماشو ازم دزديد
محکم بازوشو گرفتملي, بايد باهم حرف بزنيم
ز, ولم کن ميخوام برم
دستشو محکم تر گرفتم و با اخم بهش تشر زدم
راه افتادم وکمي پشت خودم کشيدمش ولي يهو تقلاهاش بيشتر شد
ز, ولم کن , ولم کنننن , ليام خواهش ميکنم
نگاش کردم که رنگش پريده بود و سعي ميکرد ولش کنم
لي, چرا اينطور ميکني زين من فقط ميخوام حرف بزنم
بازم دست از تقلا بر نداشت
ز, ولمم کننن ليام , داره.مياد لعنتي ليام ميکشتت
گيج شده بودم چي داره ميگه ؟؟
به حرفش اهمييت ندادم که با صداي بلندتري حرف زد
يجوري انگار سرم داد زد و به سينم فشار مياورد که جدا شه ازمز, همون موجودي که خونت بود داره مياد, تو خطري بفهممم
شک زده بودم براي همين دستم اروم اروم ول شد
لي, تو ..تو چي داري ميگي ؟
ز, باهم حرف ميزنيم , ولي به من خيلي نزديک نشو
سرمو فقط تکون دادم و باهم سمت پارک کوچيکي که خلوت بود رفتيم و روي يک نيمکت نشستيم
نگاش کردم که داشت تمام تلاششو ميکرد تا واسم توضيح بده
ز, امم... اون چيزي که ازش ترسيده ... به خاطر من اونو ديدي ؟
بعد اين حرفش سرش رو سمت ديگه اي چرخوند
ميخواستم صورتش رو سمت خودم کنم و از استرسش کمي کم کنم ولي گفته بود بهش دست نزنم
يه لحظه ... اون الان چي گفت ؟
معني حرفش چيه ؟لي, کامل حرف بزن زين , من اصلا نميفهمم چي ميگي ؟
بهم نگاه کرد و بلند بلند و با چشمايي پر شروع کرد به حرف زدن
ز, تو و نيک اگه نميومدين توي خونم و بهم نزديک نميشدين هيچ کدوم از اون اتفاقا براتون نميافتاد
اون موجود وقتي مياد طرفتون که شما بيان طرفم , تا وقتي که کلا از هم دور نشيم ولتون نميکنه , حالا اين جدا شدن ميتونه به هر روشي باشه
اين و تو سرت فرو کن و از اين به بعد بهم نزديک نشو , باهام حرف نزن , حتي بهم نگاه و فکر هم نکن ,فکر کن من وجود ندارم
YOU ARE READING
choose one of US (ziam)
Fanfictionصوفي :يک کدوممون رو انتخاب کن زين ز:التماستون ميکنم , منو تو اين وضعيت نزارين ليام:متاسفم زين ولي بايد بين منو اون انتخاب کني خدايا اخه من چطور انتخاب کنم تنها عشق زندگيم زنده بمونه يا فرشته اي که مثل مادرمه