د.ا.ن شخص سوم
پسر بچه از کنار صوفي رد شد و اروم اروم سمت اتاق مادر پدرش رفت
صوفي دنبال پسر رفت توي اتاق
اون ميتونست همون بلاهايي که سر خانواده هاي قبلي اورد رو سر پسر بچه اي که چشماش خورشيد چشماي برتش رو داره بياره ؟
صداي اروم پسر بچه که مادرش رو صدا ميکرد و شنيد
ز, مام, مامي
بچه دستشو روي صورت مادرش کشيد و زنو بيدار کرد
زن با اخماش لرزه به بدن کوچولوي پسر انداخت
ز, مامي کابوس ميبينم , ميشه پيشت باشم ؟ نمي تونم بخوابم
زن هوفي کشيد و دست بچه رو از روي صورتش به طور خشني پس زد
ما, داري ديونم ميکني زين , برو توي اتاقت و اون چشماي لعنتيتو ببند خوابت ميبره
از بين دندوناش گفت و باعث شد پسر يه قدم عقب بره
ز, نمي تونم مامان جوني, پليز موهام رو دست بکش تا بخوابم
هسر بچه با صداي ارومي گفت و چشماي مظلومش رو به مامانش دوخت
کا, زين , کاري نکن که بندازمت توي انباري , زود از جلوي چشمام برو خوابم مياد
ز, ولي
کا, ميخواي مايکل بيدارشه و حسابي کتکت بزنه ؟؟هاع ؟؟
پسر با شنيدن اين حرف با سرعت سمت اتاقش دويد
اون از مايکل ميترسيد
کتک هاش خيلي درد داشت و براي پسر بچه پنج ساله غير قابل تحمل بوددر اتاقش رو باز کرد و زير پتوي بهم ريختش روي تختش خزيد
اشکاش اروم اروم ميريختن و بالشتش رو خيس ميکردن
صوفي گريه بچه هاي زيادي رو شنيده بود و خودش باعث اکثر اونا بود
ولي الان واقعا گريه هاي پسر واسش غير قابل تحمل بود اروم کنار تختش رفت و دستش رو لاي موهايي که کمي از بين پتو بيرون زده بود برد و اروم اونو نوازش کرد
پسر پتورو پايين تر کشيد وسرش رو به سمت نوازشگرش برگردوند
صوفي ميدونست قيافه ترسناکي داره و همه ازش ميترسن ولي کاري نکرد که زين نتونه ببينتش
منتظر جيغ پسر کوچولو شد
به صورت پسر نگاه کرد
چشماي پسر داشت صورتش رو کنکاو ميکرددستش از سر پسر جدا شد خواست از اون خونه بره
داشت سمت پنجره ميرفت ولي چشمش رو از پسر برنداشتز, ميخواي بري ؟؟
صوفي شک زده بود
سرش رو به معني اره تکون داد
YOU ARE READING
choose one of US (ziam)
Fanfictionصوفي :يک کدوممون رو انتخاب کن زين ز:التماستون ميکنم , منو تو اين وضعيت نزارين ليام:متاسفم زين ولي بايد بين منو اون انتخاب کني خدايا اخه من چطور انتخاب کنم تنها عشق زندگيم زنده بمونه يا فرشته اي که مثل مادرمه