10

300 60 38
                                    


د.ا.ن ليام

لي, زين ..زين زين زين

بالاخره کلافه شد و بهم نگاه کرد

هيچ فکري واس بعد از اينکه نگام کرد نداشتم براي همين لبخند زدمو دست تکون دادم

روشو ازم برگردوند و به  خانم کلارک نگاه کرد که درحال درس دادن بود

زنگ بالاخره خورد سريع وسايلمو جمع کردم و قبل از اينکه جيک وسايلاشو جمع کنه

دست زينو که ميخواست کتاباشو از روي ميزش بگيره رو محکم گرفتم و بلندش کردم و به طور شلخته وسايلشو فرو کردم تو کيفه بازش و با سرعت کشيدمش بيرون از کلاس

ميدونستم الان همه با تعجب داشتن بهم نگاه ميکردن

حتي زين هم هنوز توي بهت بود
بعد از اينکه از اين حالتش در اومد دستش رو از توي دستم در اورد

ز, داري چيکار ميکني , چي توي اون سرت ميگذره

لي, ببين زين , خوب بهم گوش کن , نميخوام دليل دوري کردنت رو بدونم ولي اين حس بدي واسم داره که دليلشو درکش نميکنم , پس فقط يه هفته بهم وقت بده يه هفته با من راه بيا قول ميدم قبول کني که باهام دوست شي خب ؟

ز, من از حرفات سر در نميارم پين , من دليل خودمو دارم واس کارام و به...

لب, زين

دست خودم نبود و کمي با داد اسمشو گفتم که فقط بهم نگاه کرد

نمي دونستم چمه من کلي دوست داشتم و حاضرم قسم بخورم واس دوستي با هيچکدومشون تلاش نکردم ولي نمي دونم اين چه حسيه که زين بهم ميده
حسيه که منو سمتش ميکشونه

لي, زين , نمي توني روي حرفم نه بياري , چون من مصمم , يه هفته , فقط يه هفته پيشم باش , مثل يه دوست باهام باش , باشه ؟؟

واقعا هيچ کنترلي ندارم رو حرفام و کارام
کي باورشو ميکنه ليام پين داره واس دوستي با کسي خواهش ميکنه

ز, باشه , يه هفته

با ذوق بهش نگاه کردم و محکم بغلش کردم و گونشو بوسيدم

وقتي ميگم دست خودم نيست باور کنين
فک کنم مغزم تکون خورد
نمي دونم اه......نمييييي دونممم

لي, امروز ساعت شيش , دم در کلاب دارک ميببنمت 

بدون اينکه بزارم حرفي بزنه سريع رفتم , حتي جيک بيچاره رو هم فراموش کردم

با ذوق تمام رفتم طرف خونه

د.ا.ن زين

وقتي ليام رفت به طرف خونه راه افتادم

نمي دونم خوشحال بودم يا نگران
از اينکه ليامم دوست داره باهام دوست شه و بعد مدت ها من دوستي به غير صوفي پيدا ميکنم خوشحالم
ولي به خاطر عکس العمل صوفي ميترسم , اون هيچوقت خوشش نميومد کسي باهام جور شه
و اخرين بار ...
نه نبايد دوباره اون خاطراتو به ياد بيارم ولي ايندفعه صوفي قبول ميکنه
اين فقط يه هفتس , بعدش ليامم ميره
هه
من که ميدونم اونم ولم ميکنه و باز فقط من ميمونمو صوفي

choose one of US (ziam)Où les histoires vivent. Découvrez maintenant