Flashback
-هي جونگ كوكا ميشه بريم اونجا؟
جيمين در حالي ك بازوي كوكي رو با جفت دستش گرفته بود گفت+بيبي اون جا فقط يه دوچرخه هست.
كوكي سرشو به سر جيمين چسبوند.-خوب عيب نداره من سوار ميشم.
جيمين حرفشو زد و خنديد.
كوكي سرشو خم كرد و جلو برد و لباي جيمين رو همون لحظه بوسيد+هميشه بلدي چجوري قانعم كني!
جيمين روي پنجه ايستاد و سريع لباي كوكي رو بوسيد
-مرسي لاو!و سريع سمت دوچرخه دويد!
كوكي دستاشو توي جيبش گذاشت و اروم قدم برداشت و دوچرخه سواري جيمين رو نگاه كرد!
به سمت جيمين قدم برميداشت و وقتي ميديد ك جيمين چقدر خوشحاله خود به خود لبخندش نمايان ميشد
اينجا جايي ك هر وقت كوكي دلش ميگرفت با تهيونگ مي اومد
از دوران دبيرستان و كالج
پشت يكي از سيلوهاي اطراف شهر
يه جاي خلوت
اروم
بدون سر وصدا-جيمين شيييييي
(كوكي داد ميزنه و دنبال جيمين مي دوعه)
-تو داري از عمد اروم ركاب ميزني؟!
جيمين پاشو روي زمين گذاشت و دوچرخه و متوقف كرد
جونگ كوك جلو رفت و فرمون دوچرخه رو گرفت و چندثانيه ب چيم چيم زل زد-فقط بدون عاشقتم
فقط بدون هيچيو جز تو توي دنيام نميخوام
هميشه بمون!جيمين از سرشو پايين انداخت و خنديد و دستشو روي دست كوكي گذاشت
جونگكوك جلوتر رفت و سرشو ب سر جيمين نزديكتر كرد و لباشو بوسيد.End Of Flashback
جيمين خاطرات گذشته رو مرور ميكرد
دوراني ك كسي از رابطه شون خبر نداشت ر اونا چقد خوش بودنزمان حال
صداي داد و بيداد وي و كوكي بلند شد
جيمين سريع از روي مبل بلند شد و رفت دم در
YOU ARE READING
NFWMB (Jikook) +18
Fanfictionداستان درباره تشكيل روابط اشتباه..روابطي ك باعث فاش شدن رازهايي ميشه ك هيچوقت نبايدگفته ميشدن،هست. 🔞لطفا با توجه به درجه سني تون بخونين.🔞