ادامه ي فلش بك پارت قبل
Song:Sweet lies by exoجي تقلا ميكرد ك از زير تهيونگ بيرون بياد و مايل ها از خونه ي تهيونگ دور شه.تهيونگ اونو اذيت ميكرد و باهاش مثل يه پسر نوزده بيست ساله رفتار نميكرد
-خواهش ميكنم....بزار برم...(داد ميزد)
جي التماس ميكرد و بين ناله هاش حرفاش ميزدتهيونگ انگشتاشو روي ورودي جي ميكشيد و به حرفاي پسر كوچيكتر توجهي نميكرد...ميدونست اگه امشب باهاش نخوابه براي هميشه اين فرصت رو از دست ميده!
با دست ديگه ش دهن جي رو گرفت و صداشو قطع كرد.
با وارد كردن عضوش به بدن ضعيف و كوچيك جي باعث شد جي دادي بزنه ك حتي دست هايي ك جلو دهنش بودن نتونن تمام صداي خروجي از دهنشو كاور كنن
رفته رفته تهيونگ پيش رفت و توي جي حركت ميكرد...اينقدر پيش رفت ك چشماي جي كم كم بسته شد و نهايتا بعد از گذشت كمتر از ده دقيقه از حال رفت و مثل ي جسد روي تخت افتاد.
تهيونگ متوجه بي هوشي پسر شد و سريع خودشو بيرون كشيد و بدن شل شده ي جي رو برگردوند و صداش زد.
+جي...جي..
دستاشو روي صورتش ميزد ك بلكه اون چشماشو باز كنه.
دستاي تهيونگ شروع ب لرزش كرد و اين بار بلندتر صداش زد.+جي....جي چشماتو باز....باز باززز كن...خواهش ميكنم جي...باز كن چشاتو...
نخير...هيچ خبري از ب هوش اومدنش نبود.
تهيونگ ك از بيماري جي مطلع بود سريع متوجه ي گندي ك زده بود شد.
به دوستش مينهو ك دانشجوي پزشكي بود زنگ زد و سريع ب وضعيت پيش اومده رسيدگي كرد
*ميهنو همون جكسون خودمونهاتاق خوابو مرتب كرد و لباساشو تنش كرد و يه دست لباس عادي هم ب تن جي پوشاند.طوري وانمود كرد كه اصلا اتفاقي نيومده.
نيم ساعتي نگذشت ك مينهو ب عمارت تهيونگ رسيد.
-چي شده؟چي باعث شده منو اين وقت شب بكشوني اينجا؟
مينهو متعجب ب وي نگاه كرد و منتظر پاسخ بود+فقط بيا..دوستم حالش بد شده
مچ دست مينهو رو فشرد و اونو دنبال خودش كشوند.
سمت اتاق خواب طبقه بالا رفتن و در رو باز كرد
مينهو با يه پسرنوجوان ك روي تخت بي هوش شده مواجه شد-خداي من...كيم تهيونگ اون فقط يه پسربچه س.
مينهو متوجه شد ك اين دو نزديكي داشتن اما هنوز علت بي هوش شدن و از حال رفتن پسر رو نميدونست.
KAMU SEDANG MEMBACA
NFWMB (Jikook) +18
Fiksi Penggemarداستان درباره تشكيل روابط اشتباه..روابطي ك باعث فاش شدن رازهايي ميشه ك هيچوقت نبايدگفته ميشدن،هست. 🔞لطفا با توجه به درجه سني تون بخونين.🔞