^_^يهفلشبكدربارهيگذشتهيجيورابطهشبامينهو。 مينهو نيك نيمي هستش ك بين جكسون و تهيونگه.
Jay's pov
روزاي اخر بود و دوهفته بعد امتحاناي پايان ترم دانشگاه شروع ميشد. دانشگاه به مناسبت روز شكرگذاري يه مراسم خيلي خيلي باشكوه برگزار كرده بود.اكثر دانشجوها هم توي سالن اصلي مراسم حضور داشتن.
من به محض خوردن داروهام به همراه دوستام به سالن اصلي رفتيم. با ورودمون ب سالن همهمه ي دوستامون زيااد شد و كلي صحبت كرديم! بچه ها اصرار كردن ك بريم بشينيم و يه چيزي بخوريم!
Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.
جين يهو پرسيد: -هي جي جي...حالت چطوره؟بهتر به نظر ميرسي!
سيبي ك گاز زده بودم رو روي ميز گذاشتمو درجوابش گوشه ي پيراهنمو بالا زدم و تا نزديكي هاي زير سينه مو نشونش دادم +بنظرت اين خوب بنظر ميرسه؟ لباسمو ول كردم و از شدت گشاديش خودش سر خورد و درست برگشت سرجاش. سيبمو برداشتم و گفتم +نچ نچ نچ...اصلا هم خوب نيست.
من باهاش شوخي كردم ولي اون جدي گرفت و كلي رفت توي فكر و تا اخر مراسم با ترحم بهم نگاه ميكرد! پسرا كه داشتن باهم حرف ميزدن ناگهان چشمم خورد به ميز روبه روم.. ميزي ك چندتا پسر قدبلند و هيكلي پشتش نشسته بودن و پيرهناي مردونه ساده تنشون كرده بود! به نظر ميرسيد ك قطعا سنشون از ما و بچه هاي گروه ما بيشتر باشه. همينطور داشتن نوشيدني ميخوردن و حرف ميزدن كه يهو صداي خنده از ميزشون بالا رفت و يكيشون بلندبلند ميخنديد.ميخنديد و بغل دستيش دستشو انداخته بود دور گردنش ... همينطور ك ميخنديد يهويي نگاهش سمت من اومد و بهم زل زد.نگاهم ميكرد و ميخنديد.نميدونم چرا نگاهشو نمي دزديد يا من چرا اين كارو نميكردم؟
Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.
