"سلام اقای مالیک"
"تو که دکتر هری نیستی"
"خوشحالم که میتونی ببینی.نه من دکتر هری نیستم.من دکتر والتر جرالد هستم"
"اینجا چیکار میکنی؟"
"دکتر هری استفا داده پس من روانپزشک جدیدت هستم"
"..."
"البته اون متنای خیلی جالبی هم از خودش گذاشته.اینطور که به نظر میرسه اطلاعاتی که تو این دوماه بهش دادی بیشتر از تمام اون سه ماه بازجویی و ازمایشات بوده.به علاوه،گفته که بهش حمله کردی،رفتار خشمگینانه ای داشتیو همینطور علاقه کمی هم بهش پیدا کرده بودی.
امیدوارم تا حالا متوجه شده بوده باشی که من از اون مقرراتی ترم.
اگه عین ادم رفتار نکنی تو محدود کردن و گرفتن همه ی حقوق امتیاز هایی که اینجا داری وقت تلف نمیکنم.
و همینطور هم ازت انتظار دارم که به قانونام پایبند باشی چون اصلن نمیتونم یه همچین چیزایی رو تحمل کنم.خوب،من دستبنداتو درمیارم و اگه بخوای میتونی به موزیک هم گوش کنی""..."
"میدونم ممکنه واست مثل یه شوک بزرگ بوده باشه و الان حتما خیلی ناراحتی برای همین زیاد از این سکوتت خرده نمی گیرم"
"..."
"حالا هرچی،ولی فردا دیگه این بچه بازیا رو تحمل نمی کنما"
"دیگه فردایی وجود نداره اقای دکتر والتر جرالد"
"زین،بشین.نامه باز کنو بزار زمین.از من دور شو!کمک!نگهب..."
"ممنون برای کلیدا،دکتر"
"..."
______________
میدونم اگه دست خودتون بود حتما جرم میدادین ولی ببخشیدد واقعن..میخواستم زود تر اپ کنمااا ولی امتحانات و اینا دیه نشد...
راسیییی یه پارت دیگه هم هست^-^
ESTÁS LEYENDO
soon (persian translation)
Fanfic-چرا ادم میکشی؟ _چرا سوالی رو می پرسی که همه ازم می پرسن؟ -چون جواب نمیدی