_قرمزش کنم بهتره یا ابی؟
_ابی
_اوف...چرا فک میکردم دقیقن قراره همینو بگی؟:/
_چون معنی قرمز رو میدونم و هیچ وقتم قرار نیست با این دیوونگیات کنار بیام
_دیوونگی؟ دارلینگ،تو هیچی درمورد کارایی که یه مرد دیوونه میتونه انجام بده نمیدونی.البته الان فقط دارم روشنت میکنم که بفهمی چه کارایی از دستم بر میاد.مطمعنم خودتم اینو میدونی درسته؟
_این طنابا باعث میشن دردم بیاد
_پس انقد بهشون فشار نیار.تلاشت برای فرار خیلی چرته
_اون خونو از کجا گرفتی؟
_با این وضعیتت هنوز سوالم میپرسی؟ داری شجاع میشی..دارلینگ،هرکس دیگه ای جات بود الان مرده بود.امیدوارم یکمم قدرمو بدونی
_از این وضعیت متنفرم.باعث چندشم میشه...تو باعث چندشم میشی.من نمیخوام تو این بازیه بچگانت پا به پا بیام زین.اگه بزاری برم مطمعنم می بخشنت برای اینکه...
_میبخشنم؟
_...اوهوم
_چرا باید اینو بخوام؟ هیچ کدوم از کارایی که تاحالا انجام دادم نیاز به بخشش نداشت چون همشون عمدی بود.من واس هیچ کدومشون پشیمون نیستم پس چرا باید دنبال بخشش باشم؟ چرا فک میکنی دروغ درمورد بخشیده شدن من کمکت میکنه؟ باعث میشه بخوام دستامو دور اون گردن خوشگلت حلقه کنم و اخرین نفستو بکشم بیرون
_نزدیک من نیا!
_چی باعث میشه فک کنی الان میتونی بم دستور بدی؟کیه که الان به تختم بسته شده؟ کی بین ما از همه ضعیف تره؟
_...
_...
_...
_نمیخواستم بت صدمه بزنم...فقط میخواستم حالت بدنتو تنظیم کنم:) ولی الان فک کنم مجبورم یه نقاشیه جدیدو شروع کنم
_...
_فک کنم به رنگ قرمز بیشتری نیاز دارم...زیاد طول نمیکشه
_نه،زین!لطفا!به کسی صدمه نزن!زین!زی...
_________
هایییی کیوتیای من*-*
من این پارتو زیاد ندوس:( ولییییی ووتا که به سی تا رسید بعدی رو اپ میکنم*-* میدونم همیشه به این تعداد میرسه ولییییی وووویییی من دیوونه ی پارت بعدممممم*-*پس اینجوری زود تر هم اپ میشه^^ بیشتر یه تنبیه برا خودم^^
دوستون دارم..نظرم بدین..بابای^^
BINABASA MO ANG
soon (persian translation)
Fanfiction-چرا ادم میکشی؟ _چرا سوالی رو می پرسی که همه ازم می پرسن؟ -چون جواب نمیدی