دست چپت رو به سمت پنجرهی من تو هوا تکون میدی!
این یعنی تو منو حس کردی؛
یعنی نمیدونم چطور اما نگاههام رو دیدی...
دستم رو از پنجرهام بیرون میارم و سمت پنجرهی تو تکون میدم. حرکت دستت رو ادامه میدی،
حرکت دستم رو ادامه میدم؛
این تنها چیزیه که میتونیم به هم بگیم.
احتمالا "سلام"
یا "من میدونم اونجایی"
یا "هی اسمت چیه؟"
یا "چند سالته و اهل کدوم شهری؟"اصلا چه اهمیتی داره که چی بگیم؟!
یک روز همهی اینها رو برای هم تعریف میکنیم، روزی که آزاد بشیم، روزی که از اینجا بریم؛
راستی...
ما آزاد میشیم دیگه نه؟!