6

3.7K 640 757
                                    

ماشینش متوقف شد و دید؛ نگهبان های دور مقر گرگ اسلحه هاشون رو به سمتش گرفتن

این حقیقت که اون و زین پلیس هایی بودن که وارد اینجا شدن و اطلاعاتشون رو دزدیدن هیچ وقت عوض نمیشه
اینکه اعتماد تک تک اعضا رو به دست آوردن و بعد خوردش کردن فراموش نمیشه

از ماشین پیاده شد و دست هاش رو بالا گرفت و آروم آروم سمت در بزرگ سیاه رنگ رفت 


.
.
.

هری طناب های دور پاهای زین رو باز کرد و بدنش رو پایین آورد

با دیدن تکون نخوردن زین شوکه شد

لیام و تایلر هنوز اونجا وایسادن

هری: تکون نمی‌خوره

تایلر اسلحش رو توی دستش گرفت
فکر میکرد زین می‌خواد بازیشون بده و بهشون حمله کنه و فرار کنه

هری چشم بند رو از صورت زین برداشت و بعد دهنش رو باز کرد
چند ضربه به صورتش زد و زین تکون نخورد

گوشیش رو برداشت و چراغ قوه‌ی اون رو روشن کرد
پلک های زین رو باز کرد و نور چراغ رو به چشمش تابوند
عدسی چشمش واکنشی نشون نداد

هری ترسید و یه قدم عقب رفت

یعنی.. یعنی مرده!

زین چند بار سرفه کرد یه ذره تکون خورد
لیام با نگرانی چند قدم جلو رفت

-چی شده؟

هری با تعجب به زین خیره شد.. چه جوری ممکنه چشم‌هاش به نور واکنش نشون نده ولی سرفه کنه و آروم نفس بکشه

هری خم شد و دستش رو روی نبض زین گذاشت

قلبش آروم میزنه
دوباره توی چشم هاش نور انداخت و باز واکنشی ندید

هری: امکان نداره

لیام: چی شده؟

قبل از اینکه هری حرفش رو بزنه یه نفر اومد و خبر داد نایل هوران اونجاست

لیام به تایلر گفت زین رو به طبقه‌ی بالا بیارن  و بعد از اونجا رفت
قلبش بیشتر از این طاقت نمیاره زین رو ناتوان ببینه

تایلر اسلحش رو سر جاش گذاشت و به هری خیره شد

-چی شده؟

-چشم هاش.. به.. به نور واکنش نمیده

-مرده؟

-نبضش میزنه.. اون.. اون کوره؟!

-امکان نداره

تایلر جلوی زین نشست و تکونش داد تا بیدار بشه
چند ضربه به صورتش زد و زین ناله کرد

تایلر پلک های زین رو باز کرد و چراغ گوشی هری که روی زمین بود رو برداشت و نور رو توی چشم زین انداخت

حق با هری بود
ترسید.. چه جوری این و می‌‌خوان به لیام بگن؟!

تایلر: اول.. اول باید ببریمش طبقه ی بالا

This man is still aliveWhere stories live. Discover now