پیش مقدمه...

1K 147 65
                                    

سلام به شما بچه های توی خونه، این پارت صرفاً جهت آشنایی من با نحوه ی نوشتن بوک اینجا هست پس اگه میخواید همین الان بک بزنید و به خوندن داستان های ارزشمند دیگر دوستان، خدایی نکرده اسمات و یا اگه خدا بهتون یه همتی داد به درساتون و شوهر بچه هاتون برسین حالا چرا اینو میگم، چون خودم همیشه همچون بز پیش گفتار هارو بعلت عنصر مهم [گشادوالباسنی] رد میکنم (عرق شرم)، بگذریم طبق تایتل اون بالا این پارت مقدمه نیست و یه مقدمه ی چرت تر از این یکی هم  در انتظار شماست.

پی نوشت جدی طور : من کاملا واقفم که این داستان بطور کامل از شر و ور تشکیل شده و جونم براتون بگه که من یکی از تخصص هام در دوران جاهلیت و جوانی نوشتن داستان های چس ناله طور (سد اندینگ و از این قبیل)، رمانتیک، دراماتیک و... هست و هیچ استعدادی توی کمدی و طنز تو خودم نمیبینم. تنها دلیل نوشتن این بوکم اینه که روزی هزار تا مسیج بورد میبینم که غم و ناراحتی تو تک تک کلماتش موج میزنه بنابراین شاید داستانی که شده یه چسه لبخند رو لبای خوشگل  شما بیاره انتخاب بهتری باشه

پی نوشت دوم : من اگه کامنتی باشه صد در صد جواب خواهم داد ولی هرگز به تعداد ووت حتی نگاه هم نمیکنم، بنابراین اگه اومدین خوندین و رفتین که چه بهتر ورودتون رو به جامعه ی گشادوالباسنات تبریک میگم و نمیخوام هیچ گونه فشاری روی کسی باشه برای تکان دادن انگشت سبابه.
با تشکر فراوااان برای گذاشتن وقت برای خزعبلات این بنده ی حقیر.

پتریکور.🦅🕊️

°°°LOUIMON°°°Où les histoires vivent. Découvrez maintenant