°°عنان از کف دادم°°

254 49 61
                                    

هِلو🍑. چون دیر به دیر آپ میکنم از این به بعد یه خلاصک میزارم که خسته نشین انگشتتونو به پایین سُر بدین تا چند خط آخر پارت قبلو بخونید🙏

خلاصه : هیچی نشد قسمت قبلی کلش شر و ور بود.
آهنگ :سمفونی شماره 58 ریچارد کلایدرمن

________________🦅🖤🕊️_______________

سایمون آپوستروف اس نقطه نظر :

همینکه اومدم ته نوشابمو هورت بکشم و بلند شم برم سر ظبط صدای در زدن اومد.
_باز کودوم الاغی میخواد مخل آرامش من بشه

_ل:آقا.. اجازه هست بیام داخل؟
_ س:لشتو بیار تو

اومد تو. میشناختمش، خیلی خوبم میشناختمش، همون کاغذ رنگی جمع کن صحنه اس، همون روزی که استدیورو خریدم اینم روش اشانتیون بود، ازش خوشم نمیومد خیلی، حواسمو به خودش پرت میکنه. یعنی صادقانه بخوام بگم، همون بار اولی که ریختشو دیدم عنان از کف دادم، همون بار اول میخواستم از شدت علاقه ازش یه کتلت انسانی درست کنم و تا ابد تو موزه نگه دارمش.حتی چون جارو برا دستای کوچولو موچولوش زیادی بزرگ بود براش جارو ی یه اسباب بازی باربی رو رنگ کرده بودم و تو کمدش جاساز کرده بودم. هیچ وقتم معلوم نیس کجاس، همش من بدبخت مجبورم اون گلدن بازرو بزنم بلکه این بیاد جمعشون بکنه و ببینمش، همین چند شب پیش به یه زنه عقب مونده که خودشو با گواش سبز کرده بود و صدا غور غور قورباغه دراوردن هنرش بود گلدنو دادم که ببینمش. اما آقا شیفتشونو ول کرده بودن، برا چی؟ چونکه عروسیشون با اون مدلِ لوچ چشمس. استایلز. منکه نمیدونم چی تو اون پسره میبینه که من ندارمش. اصلا یک انسان چجوری می تونه در مقابل من راه بره و از زیباییم هوش از سرش نپره. دماغ قلمی، لبای قلوه ای و سرخ، موهای جو گندمی و پرپشت، و در نهایت چشمای مثل عقابم که انسان رو میخکوب میکنه. آه از این انسانهای قدر نشناس و نادان آه.در همین حال که غرق خودشیفتگی بودم به حرف اومد.

_ل:آقا.. آقای کاول ام راستش.. این کارت عروسیمه.. خوشحال میشم تشریف بیارید.

کل نوشابه تو گلوم پرید و بنفش شدم.

    چی

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

    چی.. چی.. داشتم می‌شنیدم، باورم نمیشد، کاخ 260 ملیونی آرزوهام روی سرم خراب شد، اون پاکت نفرت انگیز صورتی داشت حالمو بهم میزد، هر چی در توان داشتم بهش گفتم تا فقط بره بیرون و از جلو چشمم گم شه. معلومه که میام، میام و میشینم رو صورت اون استایلز. جوری لهش میکنم تا اون چشمای لجنیِ لوچش از حدقه بزنن بیرونو بیافتن رو زمین چمن و قل بخورن و قل بخورن وقل بخورن و قل بخورن و قل بخورن و قل بخورن و قل بخورن و قل بخورن و قل بخورن و قل بخورن و قل بخورن(سالن از خیابون دوره) تا برسن به خیابون و زیر چرخ یه ماشیِنِ حمل پِهِن له بشن و صدای خررررچشون تو کل سالن بپیچه و اکو شه خرررچ، خررچ، خرچ، خر، خ،  .

بلند شدم تا برم ظبط فینالو سر هم بندی کنم تا برم پیش خیاط شخصیم و برا عروسی یه لباس درست و حسابی بگیرم تا بعد مراسم له شدگی استایلز، بپرم تو بغلِ کوچولوم و با هم دست در دست خوشبخت شیم و بریم سر خونه زندگیمون.

_ آقای کاول، ببخشید یه لحظه.

برگشتم ببینم ایندفعه دیگه کودوم بزی به خودش جرعت صدا زدن نام منو داده.

استایلز!

_______________________________________

پارت بعدی رو زودتر میزارم، اینجا که وضعیتش ملوم نیس، هر کی با هرکی دواش شه تو دولت قر قر قر تا روز قیامت میکنه نت مارو قط میکنه.

ممنون از دانش آموزان محترم که وقت ارزشمندِ تو  فرجه امتحاناشونو، بیکارانِ گرامی که وقت ارزشمندِ ذل زدن به استوریای لود نشده ی درختای کریسمسشونو و سایر اقشار زحمت کش جامعه ی واتپدیونِ لویمونه به من اختصاص دادن. بوس 🖤🖤🖤

پتریکور🦅💙🕊️.

°°°LOUIMON°°°Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang