سلام به بچه های پیشا کنکوری و پسا امتحانی. امیدوارم که پسا امتحانی ها خودشونو غرق در فیلم و سریال کرده باشن و چششون مثل هری در عکس بالا👆شده باشه. 👀
قبل اینکه پارتو شروع کنم، شغل هری هنوز نامشخصه، دلیلشم مرموزی و رازآلود بودن فنفیک نیست حوصله نداشتم بهش فککنم، ولی متأسفانه برخلاف 99999/ 99%فنفیک ها هری گنگستر، مواد فروش(ترجیحا دیلر کوکائین) ، قاتل روانی، بولیِ دبیرستان، و کلا یه انسانِ نیش خند زنِ مکثوفِ عوضی که اولش بهش فحش بدین بد رو کنه که ای دل غافل ننه مرده و پدر خورده و یتیمه و بعد هی دلتون بسوزه که نیس هیچ، تازه سوپر خرپولی که کل فنفیک ور دل لویی بشینه و سرکار نره و بازم تو عمارتی زندگی کنه که تا لویی چشش میافته بهش دریاچه تف زیرش جمع شه ام نیس، بدم اصن هری که شخصیت اصلی نیست دلتونو خوش نکنین، ایشالا پاشاناییل که بهم قدرتی داد که پاشم، برا شغلش تصمیم میگیرم. لویی ام یه پسر کوچولوی در ظاهر مظلوم در باطن استغفرا... 📿که با نگاه اول از هری لجش بگیره و طی اتفاقاتی که همیشه اسکرول میکنم تا به پارت اصلی برسم دلباخته ی هریِ مکثوف نما بشه نیست.
اما لویی، شغل لویی کاغذ طلایی جمع کنه، ینی چی؟ ینی اینکه وقتی توی اکس فکتور و از این قبیل مسابقات برا یکی گلدن بازر و میزنن و همه خوشحال و کف زنان و عر زنانن و خشتک درانن لوییِ مفلوک میاد و کاغذ رنگی طلاییارو جارو میکنه.
سایمونم که بمونه برا بعداً 😎😎😎😎😎
_______________🕊️💙🦅________________
_5 سال قبلدانن هری(از چشم سمت چپ) :
خیلی خوشحالم، امروز نود وشیشمین روزگردِ آشناییِ منو لوییه، تا حالا خونواده های همدیگرو ملاقات کردیم و کم کم وقتشه که رابطمونو به مرحله ی جدی تری ببریم.
من عاشقشم واقعاً عاشقشم و اینبار از عشقم مطمعنم (هه ع) اون تنها کسیه که همون اول که همرو دیدیم از چشمام نترسید، اتفاقا بهم گفت که تفاوت هارو همیشه دوست داشته و داره!
امروز قرارِ برم دنبالِ لوییم و باهم بریم به کافه ی مورد علاقمون، نیسان آبیمو با دستمال برق انداختمو راه افتادم بعد از پنجاه دقیقه رانندگی و دور زدنِ طرحِ زوج و فرد بالاخره رسیدم دم در خونشون، لویی تو طبقه ی همکفِ یک آپارتمان بزرگ توی یکی از بهترین، مجلل ترین و بزرگترین محله های لندن زندگی میکرد، تو واحد نگهبانیش البته،درِ واحدو زدم و برگشتم توی نیسان آبیم، لویی با قدم های سنگین و سرِ پایین از خونه اومد بیرون، سوار شد و درو محکم کوبید بهم جوری که سوییچِ زی زی گولو آسی پاسی دراز کوتاه تا به تام از آینه کنده شد و پرت شد تو صندوق عقبِ ماشین بغلی، نپرسیدم چیشده خب چون میدونم که دیشب شیفت کاریش بوده و حتما خستس از اینکه دیشب داور مورد علاقش😎 به طرز عجیبی از همه ی اجراها خوشش اومده و برای اولین بار در تاریخ 66 تا تر تر گلدن بازر زده و پسرِ نرمِ منم مجبور شده لوله بشه و همه جارو تمیز جارو بکشه.
رسیدیم به کافه و پیاده شدم تا درو برا پرنسم باز کنم، اما دستم و محکم کنار زد و خودش درو باز کرد و جلو جلو بدون اینکه نگاهی بهم بکنه رفت توی کافه. با چشم راستم قدم هاشو دنبال کردمو تو چشم چپم اشک حلقه زد، اون.. اون هیچ وقت با من اینطوری رفتار نمیکنه، هیچ وقت باید هرچی زودتر بفهمم و از دلش در بیارم.
_تو بی کانتینیود.....
امیدوارم خوشتون اومده باشه و یه موچولو بخندین❤️❤️ادیت نکردم چون خیلی خوابم میومد ^~^برا همین اگه هری و نوشتم خری یا اشتباهای گرامری به بزرگیتون ببخشید 😴😴
ممنون که وقت طلاتونو بمن حقیر اختصاص دادین موچولو ها. ❤️یه نکته ی گنده دیگه هم میخواستم متذکر شم : من متوجه هستم کاملا که هری مال لویی عه و بلعکس این بوک کاملاً فان هست اگه متوجهش نمیشین یا خیلی بی نمکه، یا بسیار متعصبین روی لری، اگه در دسته ی اول قرار دارین و بینمک میبینین داستانو که باهاتون موافقم 🤷اما اگه در دسته ی دوم قرار دارین میتونید من رو آنفالو کنید، چون تا اونجایی که اطلاع دارم به آدمی که بیشترین فالوور، ریدر، ووتر، کامنتر،ریپلایر مسیج بوردو در واتپد داره هیچ مدال و جایزه ای تعلق نمیگیره 🚫🏆🥇
پی نوشتِ هونصدم :وقتی از یه کلیشه ای تو فنفیک ها میگم منظور، مخاطب خاص، تیکه انداختن و اینا ندارم نیاید تو دایرکت بگید غضنفر خانوم خیلیم خوب مینویسه ای نادان سخن مگو و خموش باش.
_پتریکورِ محزون از دایرکت ها🦅💙🕊️
ESTÁS LEYENDO
°°°LOUIMON°°°
Humorعه وری متفاوت استوری ،عه پیور لجندری لاو بیت وین عن عیگل (ای کی ای سایمون) و عه کبوتر (ای کی ای لویی) . 🕊️💛💙🦅 Warnings ⚠️: chendesh content. Don't fall in love with simon, he's taken .