عکس چپتر ویلیامه
چپترای قبل گذاشتم نمد چرا اپلود نشد برام
شنبه 4:00PM
از خواب بیدار شد
سنگینی الکل اجازه حرکتو بهش نمیداد
دیشب نمیدونست چطوری خورده بود ک تا ساعت ۴ بعدازظهر اینجوری بیهوش افتادهو:زیننن؟زیننن؟؟
ز:بالاخره افتخار دادید
و:خواهش میکنم برای یه کوفتی بیار سرم درد میکنه
ز:خیلی خب
زین قرصی بهش داد
و:چقدر خوردم؟
ویلیام یه نفس آبو سر کشیدز:زیاد. چبدونم
و:تیلور نیومد؟
ز:خیلی شلوغ بود .. ولی ن فکر نکنم . من اتاق بودم کلا
ویلیام هیچی نگفت
ز:شام چی میخوری؟
و:هیچی
ز:هیچی نشد که
و:هیچی نمیخوام زین گفتم که
چند دقیقه ای ساکت بودن
و:با لیام حرف زدی؟
ز:جوابمو نداده
و:مسیج دادی؟
ز:معلومه ، زنگ نمیزنم ..نمیخوام بفهمه منم
ویلیام خندید
و:کی میفهمه بالاخره؟
ز:نمیدونم
و:خیلی عوضی! میخوای جای من باهاش لاس بزنی؟پس ۲ روز دیگه جلو همه یهو منو بوسید حسودی نکن
ز:هیی نمیزارم ب اونجاها بکشه
و:بزار بکشه ... من ک بدم نمیاد.. با اینکه گی نیستم ولی لیام خوب چیزیه نه؟
ز:همین الان تمومش کن ویلی
و:جون من زین ! بگو ک خوشت اومده اش .. بگو بگو
ز:نه اتقافا. بنظرم آدم بی ظرفیتیه! زود میریزه ب هم
و: توقعای بی جا داریااا اون تویی ک یهو میریزی به هم!
ز:من دلیلم منطقیه
و:اگ با من اونجوری پاچه میگرفتی از خونه پرتت میکردم بیرون !
ز:چجوری؟
و:اونجوری!
ز:شوخی بسه
و:شنیدم تو تراس بهش چیا میگفتی . قصد فضولی نداشتماا ولی خب
ز:خیلی زشته دخالت تو کارای مردم
و:تو ک مردم نیستی عزیزه دلم
ز: برو خداتو شکر کن جز تو کسیو ندارم.. و گرنه تا الان کشته بودمت
ویلیام خندید
و: اها راستی یادم رفت بگم لیام سشنبه ها وقتش ازاده اون موقع مسیج بده باز... خب ... حالا شام چی داریم؟
سشنبه 7:00PM
با خودش کلنجار رفت .. ولی فرستاد به خودش قول داد اگه جوابی نگرفت بیخیال شه
ز:هی لیام.چه خبر
۲ دقیقه
نیم ساعت
بدون جواب موند
ویلیام وارد اتاق شد گوشیشو تو جیبش جا داد و:میخوام صبحونه برم بیرون. میای؟
ز:آره. میتونی بعد برسونیم سرکار؟
دیگه ترجیح داد بیخیال شه و خودشو درگیرش نکنه
و:آره بریم
تو ماشین خبری از چرتو پرت گفتنای ویلیام نبود و کاملا جدی ب جاده خیره شده بود
ز:چت شده؟ ساکتی
و:امروز مصاحبه دارم،استرس اونه
ز:میخوای کار کنی؟
و:آره، کل هزینه اجاره خونه گردن تو که نیست.این ماشینم داره ب فاک میره میخوام عوضش کنم
ز: چه کاری هست؟
و:فروش اینترنت
ز:اوه پس با آدما خیلی درگیری! مراقب حرف زدنت باش مشتریا نپره
ویلیام خندید
و:اهه لعنتی راس میگی.. باید جلوی فش دادنامو بگیرم
تصمیمگرفتم پارتای کوتاه ولی تند تند پابلیش کنم چطوره؟
YOU ARE READING
only YOU [Larry & Ziam]
Fanfictionلیام: زین، میشه همیشه بخندی؟! زین: چرا؟ لیام: چون وقتی از تمام دنیا دلم گرفته فقط لبخند توعه که میتونه دردامو از یادم ببره :)✨