2-نیکو

2.1K 427 282
                                    

ک- هی خوشگله نمیخوای پاشی؟

صدای شاد و سرزنده ای وادارم میکنه تا برخلاف دیر خوابیدن دیشب پلکهام رو از هم فاصله بدم.

اول پیکر‌ محوی رو میبینم و بعد متوجه خاله میشم که با لبخند نگاهم میکنه؛ به سرعت بلند میشم و روی تخت میشینم که میخنده و دستی روی شونم‌ میکشه.

- خاله کارن!

موهاش رو پشت سر جمع کرده و لباس شیک و اتو کشیده ای به تن داره .

ک- آروم باش پسرم کاری ندارم . میخواستم بگم من دارم میرم به کارهام برسم. اگه الان پا نشی‌ و با لیام و پایپر نری خرید کل روز رو تنها میمونی!

کاش همه‌ انقدر اصرار نداشتن تا خودم رو قاطی اونها کنم:

- چشم خاله

زبونم حرف دیگه ای میزنه و مغزم نفرینش میکنه ‌.

کارن گونم رو میبوسه و از اتاق خارج میشه که بی حوصله دوباره روی تخت دراز میکشم .

لیام از حرف دیشبم ناراحت شده بود؟
چرا نتونستم زبون لعنتیم رو کنترل کنم تا نرنجونمش؟

کلافه بلند میشم و روی تخت میشینم که دو تقه به در میخوره و بدن ظریف پایپر از لای در پدیدار میشه:

پ-هی داداش بیداری؟

لبخند بی حوصله ای میزنم و چشم هامو از چشم های هفت رنگ و تیله‌ایش میگیرم:

- آره پایپی

از لای درِ نیمه باز وارد اتاق میشه و میبینم که تیشرت بزرگ لیام رو با شلوارکی به تن کرده. موهاش رو باز گذاشته و در عین شلختگی بی نظیر به نظر میرسه:

پ- پاشو پاشو برو حموم که میخوایم بریم بیرون .من برات لباس میزارم فقط زود بیا

چرا انقدر با من صمیمی بود؟
چرا نمیتونستم سرش داد بزنم و بگم که بره‌ گمشه؟
اصلا اون چه گناهی داشت؟؛ اون فقط آدم درستی تو زندگیِ اشتباه من بود ‌.

- باشه

انگار این صدا یاد گرفته بود همیشه مخالف‌ حرفهای توی سرم رو به زبون بیاره.

پایپر به سمت کمد میره تا لباسی رو ییرون بیاره و من بی حوصله از جا بلند میشم تا به سمت حموم توی اتاق حرکت کنم ‌.

با لباس وارد میشم چون پایپر هنوز توی اتاقه. صدای بسته شدن در رو میشنوم اما دیگه حوصله ندارم تا برگردم و لباس هام رو دربیارم .

با‌ همون لباس ها دوش رو باز میکنم و روی سرامیک میشینم ،بی دقت از اینکه آب رو روی سرد ترین حالتش گذاشتم .

دندون هام بهم میخورن اما ترجیح میدم با جمع کردن زانوهام توی شکمم سرما رو جبران کنم .

برگشتنم اشتباه محض بود،
برای چی برگشته بودم؟؛
که خوشبختی لیام رو اونقدر توی سرم بکوبم تا باورم بشه باید بگذرم؟

،،Darken/Ziam,,Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz