سلامی چو بوی استرس جواب های کنکور
چو زردی شلوار های ریده شده
ممنون برا اون هشتگای خوب خوب
🍸🍷🍹🍺
یه جوری رای به sir بالا رفت که
فکر کنم باید شروع کنم به نوشتن اولین فیک لویی تاپم
شرط ووت میذارم
اصا هرکی ووت نده میفتم دنبالش با چوب و چماق
دیگه حواستون باشه
هرروزم عاپ ندارم البته عادتمو که میدونید من نمیتونم جلو خودمو بگیرم هی عاپ میکنم 😂😂😂😂 امیدوارم یه فیک خوب باشه
بعدم دنبال هپی اند و سد اند نباشین
ازم درمورد داستان سوال نپرسینچند قسمت دیگه هم از شر وولف خلاص میشید
از شر منم خلاص میشید 😂خب بفرمایید به صرف wolf🌼🌼🌼🌻
.
..
..
.زین با لبخند لویی رو بغل کرد
:وای خدای من , خیلی خوشحالم لویی , خدای من اون پاپی ... عام بنظرت یکیه یا چندتان?لویی دستشو رو صورتش گذاشت
:زین چرا نمیفهمی , ادوارد روی هری و مارسل حساسه , اون میخواست بچه های اول مال اونها باشن نه خودش , چند وقته مارسل و هری هی بهم میگن که بچه میخوان ,و من ... من مدام بهونه میارم و حالا حامله ام! این ... خدایا من دیوونه شدم چرا فکر کردم اینم یه شوخیه , زین من باید چه غلطی بکنم?:نمیشه با هری و مارسلم بخوابی? بچه های اونا به این یکی اضافه نمیشن?
:وای زین تو خیلی احمقی خیلی , من خیلی گند زدم , اینجوری ممکنه حتی برای ادوارد بد بشه
:چیزی هست که باید بدونم?
:دیگه بیشتر از این? هرچند انگار با دیوار مشورت کردم , میشه بری پیش جولین? حداقل اونجوری یه سودی داری
:اخه , خب هرچی که باشه به هرحال بچه برادرشونه , باید خوشحال بشن
:اینجوری انگار بینشون فرق گذاشتم ,انگار ادوارد بشون خیانت کرده
:عام ... میتونی سقط...
:خفه شو زین خفه شو ,چطور میتونی اینو بگی
:خدایا من چیکار کنم , تو گند میزنی راه کارم که میدم ب من فحش میدی یا باید قبول کنی یا باید از بین ببریش
:اولا که بچمه نمیتونم دوما اگه یه اپسیلون بفکرمم برسه ادوارد میفهمه
:مگه شرلوکه
:کاش شرلوک بود , تو نمیدونی من چی میگم
زین خواست حرف بزنه که مارسل به در ضربه زد
:اوه زین بدو بدو درو وا کنزین سریع در رو باز کرد هری رو دید که با یه سینی پر خوراکی اومد تو
:هی زین خوش اومدی
YOU ARE READING
WOLF
Fanfiction❌COMPLETE❌ Triplet harry edward marsel #larry تخیلی _گرگینه :Sorry baby, but you are an omega * * * :متاسفم عزیزم اما , باید قبول کنی تو یه امگا هستی . . 🌼🌹🌻🌺