(6)

306 46 11
                                    

خیلی اروم روی صندلیش پشت میز بزگش نشسته بود. 
صدای اروم ضربه هایی به در اتاقش اومد. 
با صدای خش دارش اجازه ورودش رو داد.  سردین دستیار فرانسویش وارد اتاق شد. 

سردین _ قربان هدف امروز رو بردن آزمایشگاه. 

اروم سیگار برگشو لای لب هاش جابجا کرد.  پوزخند زد. 

_ اینی رو که اوردین از صد کیلومتری معلومه نمی تونه دوم بیاره.  آزمایشگاه نبریدش. 

سردین به چشمای سرد و عصبی رییسش کرد. 

سردین _ قربان امتحانش ضرری نداره.  تو هردو حالت میمیره . 

_ اره تو هر دو حالتش می میره ولی تو حالت دوم بابت هر کدو از اعضاء بدنش چند میلیارد پول می گیریم.

سردین قصد داشت باهاش بحث کنه ولی می دونست نتیجه جالب نیست. 

سردین _ بله قربان. 

می خواست بره طرف در که با صدا رییسش برگشت. 

_ جیسون چی گفت؟

سردین _ فک کنم اوضاع زیاد خوب نیست

این حرفش باعث شد پوزخندو رو لبای رییسش ببینه

سردین سری  تکون داد و از در بیرون رفت.

و خب چرا الان باید احساس خطر می کرد وقتی می دونست هیچ کاری از دستشون برنمی اومد .

amusement park (L.s)Where stories live. Discover now