VII

14.1K 2.8K 470
                                    


جانگ کوک و تهیونگ داخل ماشین نشسته بودن که افسر پلیس سوال پرسید.
_پس "وی" صدات میکنن؟

تهیونگ دستی به گردنش کشید.
_اوه... این اسم هنریمه.

جانگ کوک به جاده مقابلش اخم کرد.

_هنرمند!... ببینم قتل هنر حساب میشه؟

جانگ کوک نفهمید چطور، اما در عرض یک پلک زدن تهیونگ یک دستش رو مثل پنجه ای سمی روی گردن اون گذاشته بود و با لطافت پوست گردنش رو نوازش میکرد.

_اگه مقتول ها به جذابی تو باشن، مطمئن باش قتل هم یه هنر به حساب میاد.

جانگ کوک زیر چشمی به تهیونگ نگاهی انداخت که چطور با اون چشمهای سرد مثل هیپنوتیزم شده ها به گردنش خیره شده. ترس مثل مار لزج و سردی دور گردنش پیچید و از ستون فقراتش پایین رفت.... پس این نگاه یه قاتل بالفطره بود.

به زحمت بزاقش رو قورت داد.
_د دستتو بردار دارم رانندگی میکنم.

و تهیونگ انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده دوباره سر جاش نشسته بود و با ذوق به بیرون نگاه میکرد.

جانگ کوک با انگشت های یخ زده اش به فرمون چنگ زد...انگار یهو چشمهاتو باز کنی و ببینی کنار یه هیولا نشستی.

با صدای زنگ تلفن گوشیش رو بیرون اورد و جواب داد.
_سریع بگو پارک، پشت فرمونم.

_جواب پزشک قانونی اومده قربان، بافت چوبی که داخل محل زخم پیدا شده با چوب مخصوص برای ساخت چوب بیسبال مطابقت داشته.

جانگ کوک اخم کرد، چطور کیم تهیونگ انقدر دقیق حدس زده بود.

_همین بود؟

_درواقع یه مسئله دیگه هم وجود داره... راستش جانگ هوسوک به یه نظریه مشکوکه.

_گوش میکنم.

_میزان موادی سمی که داخل خون قربانی بوده.... ممکنه اوردوز بوده باشه.... اما خون مردگی های کنار زخم سرش...

صدای جیمین چند لحظه قطع شد با سر و صدای پشت خط جانگ کوک تعجب کرد، و بعد صدای جانگ هوسوک بود که با شوق توضیح میداد.

+ یعنی وقتی داخل مراحل اولیه اوردوز بوده... قاتل اونو با چوب زده تا از مرگش مطمئن بشه!.... زمان ضربه مربوط به وقتیه که خونه تو بدنش جریان داشته یعنی زنده بوده! و توی اون ناحیه باعث کبودی شده... اگه ضربه بعد از مرگ بود این علائم وجود نداشت.

_متشکرم جانگ....من باید قطع کنم... و، تلفن افسر پارک رو بهش پس بده لطفا!

جانگ کوک بخاطر اطلاعات جدیدی که دریافت کرده بود، نیاز داشت تا ذهنش رو مرتب کنه.

*  *  *  *

تهیونگ نوک انگشتش رو به شیشه کوبید.
_اینجاست!

RANDYWhere stories live. Discover now