XVIII

12.1K 2.2K 430
                                    


جیمین با حس سردی اب نفس عمیقی کشید و چشمهاشو باز کرد.

چند ثانیه کافیه بود تا سر دردناکش و محیط آپارتمان کیم تهیونگ، باعث بشه اتفاقات ساعت پیش رو به یاد بیاره.

نگاه اخم آلودش رو بالا گرفت تا به اونها بتوپه اما مافوقش جئون جانگ کوک با نگاهی وحشتناک تر داشت بهش نگاه میکرد.

_صبح بخیر پارک!

ومشت محکمی به استخون فک پسر کوبید.

تهیونگ سوت کشید و ابرو های یونگی بالا پرید.
جیمین نفس عمیقی کشید و از ارتباط چشمی با جانگ کوک طفره رفت.

_ببینم مستی پارک؟
پیراهن جیمین رو گرفت و اونو بالا تر کشید.

_ن_نه.

صدای فریاد ناگهانی جانگ کوک هر سه نفر رو شوکه کرد.
_پس چی باعث شده انقدر کله خر بشی؟

یونگی با دست به برادرش اشاره کرد و انگشت شصتش رو بالا گرفت. "کارش درسته"

تهیونگ دست به سینه لبخند مغروری زد "میدونم"

.
.
.
.
.

جیمین کاملا وحشت زده داخل ماشین جانگ کوک نشسته بود و به فحش هاش گوش میداد.

_اخه با خودت چی فکر کردییی... انقدر احمق شدی؟ فکر کردی کار ما فیلمه یا قصه است... از هرکی بدت بیاد میری توی خونه اش تا حسابشو برسی...به اندازه کافی با اون کیم تهیونگ ماجرا داریم ... تو هم مدام داری بدترش میکنی.

جانگ کوک با عصبانیت راهنما زد.
_خدارو شکر باز اونقدر احمق نشدی که روشون اسلحه بکشی... وگرنه خودم برگه اخراجت رو امضا میکردم.

جیمین شوکه شد، مافوقش از چیزی خبر نداشت؟

_پارک!

جیمین از جا پرید.
_بله... قربان.

_از پرونده کیم تهیونگ خارج میشی.

_اما من نمی_

جانگ کوک با عصبانیت به سمتش برگشت.
_هیچ اعتراضی وارد نیست... میتونی ممنون باشی که این حرکت اکشن امشب رو گزارش نمیکنم.

*  *  *  *  *

جانگ هوسوک نگاه کوتاهی به نتایج کالبد شکافی انداخت و مدارک رو با گزارش پزشکی قربانی زندشون مقایسه کرد.

_خیلی عجیبه.

موهای به هم ریخته اش رو خاروند و دوباره عکس محل بریدگی رو نگاه کرد.

با فهمیدن نکته ای پرونده رو روی میزش انداخت و بیرون رفتن.

همزمان که داد میزد به سمت تلفن دوید.
_یانگ... برام یه ماکت گردن بیار... قبل از اومدن افسر جئون باید اینجا باشه!

RANDYWhere stories live. Discover now