*هشدار مکالمه زیر به زبان ایتالیایی صورت گرفته! *
مرد کتش رو اویز کرد و روی صندلی نشست.
+Vuoi una pettinatura speciale?
(مدل موی خاصی رو میخواین قربان؟)سرش رو بالا گرفت و چشمهای سردش توی آیینه آرایشگاه برق زد.
_ Cambialo nero.
(سیاهش کن.)آرایشگر دستی به موهای بلوند شده کشید و حسرت خورد.
+Che peccato ... per un'occasione speciale? Posso insegnarti modelli funebri.
(چه حیف... برای مناسبت خاصیه؟ میتونم مدل های مراسم تدفین رو نشونتون بدم.)__No! Dipingilo e basta.
(نه! فقط رنگش کن.)آرایشگر به سمت دیگه ای از مغازه رفت تا وسایلش رو بیاره. مرد به انعکاس خودش توی آیینه پوزخند زد.
_Solo un incontro con il fratellino!
( فقط یه تجدید دیدار با داداش کوچولوعه!)* * * * *
جانگ کوک و جیمین نوار زرد رو کنار زدن و وارد صحنه جرم شدن.
جانگ هوسوک قبل از اونها رسیده بود و مشغول نوشتن گزارش و عکسبرداری از جسد بود.
افسر جئون با دیدن مرد آهی کشید و پرونده رو تحویل گرفت اما قبل از اینکه خودش شروع به خوندن متن کنه جانگ شروع کرد به توضیح دادن... با اون صدای همیشه خوشحالش.
_ به دور از نظر کارشناسانه و اخلاقی میگم قربان... این یه اثر هنریه!
جانگ کوک اخمی کرد به خون های پخش شده روی زمین و دیوار ها نگاه کوتاهی انداخت و زمزمه کرد.
_هنر... ها؟افسر تازه وارد به محل بریدگی ها اشاره کرد.
_تاندون هردو پاش بریده شده ... با توجه به فرم بدن میتونم بگم داشته از دست قاتل فرار میکرده... و اون از پشت تاندون هارو بریده تا مانع فرار قربانیش بشه.به گردن جسد اشاره کرد.
_و بعد با سیم... که به احتمال زیاد فلزی بوده خفه اش کرده... البته خیلی سخته بگم بخاطر بریدگی گردنش زودتر مرده یا کمبود اکسیژن.جانگ کوک با افسوس به جسد نگاه کرد.
_آرتور...بیچاره !جیمین از سمت مقابل به اونها پیوست و در حالی که برگه های اطلاعات رو به سرعت نگاه میکرد اضافه کرد.
_ظاهرا دیشب یه مشتری خاص داشته، همه رو مرخص کرده و کسی توی کلاب نبوده... و هیچ دوربین کوفتی هم اینجا نداریم...هیچ اثر انگشتی نیست...هیچ شاهدی نیست... جسدش رو صبح یکی از مشتری های ثابت بار پیدا کرده! ظاهرا میخواسته ببینه چرا تا اون ساعت باز نکردن.هوسوک با تردید پرسید.
_پس نمیشه قاتل رو تشخيص داد.جانگ کوک پرونده رو بست و به دیوار خونی مقابلش نگاه کرد. طرح لبخندی که بدون آزمایش دی ان ای هم میتونست بگه با خون قربانی کشیده شده. با خشم زمزمه کرد.
YOU ARE READING
RANDY
Action[کامل شده] "رَندی" داستان آدم هایی که گذشته شون اونها رو افسار گسیخته کرده. ¬افسارگسیخته ¬ ___________________ _مطمئن باش توی اون اداره کسی رو به اندازه من پیدا نمیکنی که بخواد کل خشابش رو توی دهنت خالی کنه.... مراقب حرفات جلوی من باش عوضی، درسته م...