X

13.4K 2.5K 651
                                    


اعضای تیم "فلایر" درحال تمرین برای مسابقه پیش رو بودن. همین هفته گذشته بازیکنی که قرار بود ستاره این فصلشون باشه به قتل رسیده بود و این به معنی تمرین دوبرابر بود.

حالا که بازیکن خارجی نداشتن مجبور بودن تا فصل بعد خودشون رو برسونن.

کاپیتان تیم شوت چرخشی به سمت دروازه فرستاد و وقتی دروازه‌بان توپ رو گرفت با عصبانیت داد زد.

همه اعضای تیم این هفته از لحاظ روانی تحت فشار بودن.

یکی از اعضا توپ دیگه ای رو به کاپیتان داد. شوت کرد و بالاخره گوشه دروازه به گل نشست.

_کارت خوبه!

کاپیتان تیم برگشت و لبخند مغروری به مرد زد.
+البته که هست!

اما مرد بی توجه ادامه داد.
_حدس می‌زنم ستاره این فصل بشی.

کاپیتان خندید.
+متشکرم

قیافه مرد آشنا نبود، داخل زمین تمرینی با پیراهن و شلوار جین چه کاری داشت.

+ و ببخشید شما؟

پسر دستبند فلزی پلیس رو بالا گرفت.
_افسر پارک هستم.... باید با من بیای

صورت کاپیتان تیم برای لحظه ای گنگ شد و بعد با تمام سرعت شروع به دویدن کرد.

اعضای تیم با تعجب به اون سمت نگاه میکردن. جیمین به سرعت دنبال مرد میدوید... اما دویدن پلیس و... دویدن بازیکن فوتبال... هیچ وقت نباید باهم مقایسه بشن.

_ایست!... به نام قانون بهت دستور میدم.

مرد فکر میکرد اگه بتونه این پلیس سمج رو بپیچونه همه چیز حل میشه.... درست مثل تمام احمق هایی که فکر میکنن اگه فرار کنن جرم هاشون پاک میشه.

راهروی دوم رو رد کرد تا به نزدیک ترین خروجی برسه و درست لحظه ای که فکر کرد به پارکینگ رسیده و میتونه فرار کنه.... پلیس ها اونجا بودن.

جانگ کوک سیگارش رو زیر پاش خاموش کرد و به مامور کنارش اشاره کرد تا فوتبالیستی که حالا ماتش برده رو دستگیر کنه.

کاپیتان تیم نگاهی پوچ به دستهایی که داشتن بهش دستبند میزدن انداخت.

پارک جیمین با نفس های نامرتب خودش رو کنار ماشین مافوق رسوند،افسر جئون پوزخندی زد.

_بهت گفتم که روش من جواب میده.

جیمین نفس نفس میزد.
_ خواهشا... دیگه... دویدن... نداشته باشه!

مافوقش ضربه محکمی به کمر پسر کوبید.
_ورزش کن پارک!

* * * * *

تهیونگ تا جایی که قوانين فیزیکی بدنش اجازه میداد داخل یخچال رفته بود تا آخرین قوطی کوکا رو بیرون بیاره.

RANDYOù les histoires vivent. Découvrez maintenant