"بنظرت تغییری کرده؟" صدای نایل رو میشنوم که با زین صحبت میکنه. خب، تلاش میکنه که صحبت کنه با وجود گاز بزرگی که از ساندویچش زده، خرده های نونش روی پاهاش میریزن.
"مگه فرقی هم میکنه؟ " زین بهش میگه." اون هنوزم لوییه. "
اونا دارن در مورد این حقیقت که لویی تازه خودشو به عنوان امگا تو سن 24 سالگی معرفی کرده بحث میکنن. کاملا غیر منتظره و یهویی. ما مجبور شدیم که وسط تور یه استراحتی داشته باشیم، یه نفر هم به کل دنیا خبر میده که چیشده چون هیچ جوره نمیشه این رو مخفی کرد. خب من حدس میزنم لویی نمیتونه مخفیش کنه. امگاها به راحتی از بتاها تشخیص داده میشن.
چیز عجیب تر اینه که لویی کاملا استریته. امگاهای نر باید گی باشن، اینجوری میتونن یه میت نر داشته باشن. چجوری دیگه میخوان نات بشن؟
اینجوری راجب لویی فکر کردن خیلی عجیبه. اون از فوتبال خوشش میاد، تتو داره و لحن پررو و تندی داره. که کاملا غیر'امگا'عه.
ما منتظر لویی هستیم که هر لحظه برسه، الان هیت اون تموم شده. و دوباره، این موضوعیه که خیلی منو گیج کرد.
"من امیدوارم که اون هنوزم باحال باشه. " نایل ادامه میده." من دوست دارم وقتی لویی میگه و میخنده. "
" اون همچنان مثل قبله، نایل. " زین نگاهش رو از گوشیش برمیداره و بالا رو نگاه میکنه." اون هنوز مثل قبل تکست میده. هنوزم تو تکست هاش فحش میده، در نتیجه هنوزم مثل قبله. "
تو همون لحظه در باز میشه، و یه دختر میاد داخل، با موهای کوتاه قهوهای شلخته و به طرز عجیبی خوشگل. همه توجهشون جلب میشه، ولی خب معلومه! اون خیلی جذابه. یخورده ظاهرش نامناسبه چون یه بلیز ورزشی بزرگ و شلوار راحتی مخصوص پیادهروی پوشیده، اما هنوزم خوشگل بنظر میاد، تونسته که مثل مدل ها باارزش بنظر برسه.
اون با دیدن ما خجالت میکشه و گونه هاش قرمز میشن. اصلا اون چرا اینجاست؟ اینجا یه قسمت خصوصیه.
"سلام؟ " اون میگه و من احساس میکنم قلبم از کار میوفته، حس میکنم ممکنه همینجا از هوش برم."چیه؟"
واکنش هممون مثل همه. این لوییه. این دختره لوییه!
اون تمام ماهیچه های مردونه اش رو از دست داده. موهاش بلند تر شده و تار موهاش کلفت تره. کنار گوشش فر خورده، پشت گردنش رو به بالا ایستاده. پوستش خیلی شفافه، هیچ لکه یا کک و مک ای روش نیست. مژه هاش تیره تر و بلند تره، چشم های آبیش رو قاب کرده، که باعث شده چشم هاش کمی بزرگتر و باز تر بنظر برسن. گونه هاش از خجالت سرخ شده، چون همه بهش زل زده بودن. لب هاش پر تر و صورتی تره. خط فک اش باریک تر، زنونه تر و بدون موعه. اون لباسای عادیش رو پوشیده، که خیلی واسش بزرگه چون قدش کوتاه تر شده، باید کوچیک تر باشه.
اون کاملا متفاوت تر بنظر میرسه. من دیگه نمیشناسمش. به جز این مسئله که اون یه امگاعه. خیلی هم امگاعه. اینقدر تابلوعه که تمام دنیا هم اینو میفهمن.
این منو گیج میکنه، چون اگه اون یه دختر بود، من حتما یه کاری میکردم تا بدستش بیارم. اما من استریتم و مطمئنا اون چیزی که بین پاهاشه رو نمیخوام.
"لویی؟ " زین با شک صداش میزنه، سوالی رو میپرسه که ما هممون بهش فکر میکردیم.
"آرایش کردی؟" لیام ازش میپرسه، اونم به اندازه من گیج شده. لویی اخم میکنه، اما اخمش شبیه لویی قبلی نیست. اصلا شبیه نیست.
"نه، من آرایش نکردم، لیام. " اون با عصبانیت میگه و موهاش رو میزنه پشت گوشش. یه حرکتی که بخاطر استرسه. جدیده اما بنظر از کارایی میاد که لویی انجام بده." وات د فاک؟ "
اوه، اون حرف مطمئنا شبیه لوییه.
" ببخشید. " اون سرخ میشه، که منو شوکه میکنه. لویی هیچوقت بخاطر بی ادبی اش از مردم معذرت خواهی نمیکنه. اون قبلا اصلا اهمیت نمیداد." منظورت چیه؟ "
لیام واقعا از جاش بلند میشه، نایل و زین هم همینطور، همشون سرهاشون رو به لویی نزدیک میکنن. دقیقا ریکشن منم همینه، اما منیجمنت به من گفته که از لویی دور بمونم، پس عقب به دیوار تکیه میدم و فقط نگاه میکنم.
" دارید چیکار میکنید؟ " اون ازشون میپرسه، و وقتی اونا بهش میرسن، واضحه که کوچیک تر شده. چند اینچ کوتاه تر. چه عجیب!
" تو کاملا متفاوت بنظر میرسی. " نایل بهش میگه و زین هم سرشو تکون میده و تایید میکنه.
" آره... " زین میگه،" و چه بلایی سر ریشت اومده؟ "
لویی به صورتش دست میزنه، یهو متوجهش میشه. یعنی قبلا نفهمیده بود؟
" اوه. " لویی اخم میکنه." اون از بین رفته. "
لیام میخنده، کاملا مشخصه گیج شده.
" چجوری متوجهش نشدی؟ " اون با اخم میگه.
" سرم شلوغ بوده خب." لویی دوباره با عصبانیت داد میزنه، قبل از اینکه نظرش رو تغییر بده. "ببخشید، این بی ادبی بود."
چقدر عجیب!
نایل بلند به تقلای پسرا بین بُعد بتا و بُعد امگاش میخنده.
"از کی تا حالا لویی تاملینسون بابت چیزی معذرت خواهی میکنه؟ " زین به این موضوع اشاره میکنه و لویی بخاطر نظری که میده سرخ میشه. لویی هیچوقت سرخ نمیشه، اما خب این لویی نیست.
" حرفاتون تموم شد؟ " لویی میگه ، مشخصه احساس راحتی نداره.
" من فکر کردم اومدم اینجا کار کنم، نه اینکه همتون بخواید کل روز بهم زل بزنید. "
" خب، تو کاملا متفاوت بنظر میرسی." لیام در جوابش میگه. "معلومه که ما بهت نگاه میکنیم."
YOU ARE READING
Accidentally Mated (L.S)
Fanfictionلویی تازه به سن 24 سالگی رسیده و خیلی یهویی به امگا تبدیل شده. ظاهرش کاملا تغییر کرده، حتی اخلاقش هم کمی تفاوت پیدا کرده. هری یه آلفاعه و دیدن لویی به عنوان یه امگا از همون اول گیجش میکنه. اون بوی فوقالعادهای میده، خیلی خوشگله، اما هری استریته. ه...