You're just for me (4)

177 39 2
                                    

(jungkook P.O.V)
هنوز اون موجود رو نتونستم فراموش کنم جیمین از ترس به گریه افتاد هیچول و تمین سعی در آروم کردن اون داشتن ولی اون آروم نمی شد من هنوز تو بهت بودم آخه مگه میشد یک خفاش با چشم های سرخ و دهنی که از اون خون می چکید اصلا یه همچین چیزی امکان پذیر نبود و وجود نداشت پس این چی بود واییی. همه چیز از اون روزی شروع شد که همراه با بچه ها به جنگل رفتیم خیلی خوش گذشت اما از شانس بد ما بارون شدیدی شروع به باریدن کرد هواشناسی در مورد این بارون هیچ چیزی نگفته بود ما دنبال جایی گشتیم تا زیر بارون خیس نشیم به طور خیلی عجیبی کلبه ای پیدا کردیم مجبور شدیم تا پایان بارون توی کلبه بمونیم از اون روز به بعد اون جغد به زندگیم اومد. برای خودم و د دستام اتفاق های عجیبی می افتاد و که این دیگه آخرش بود. برای رفتن به کلاس رقص حاضر شدم کلاسی که به زور هوسوک و جیمین ثبت نام کردم بعد از برداشتن هندزفری و گوشیم از خونه بیرون رفتم آهنگ wait  ازexo  رو پلی کردم این آهنگ آرامش خاصی بهم می داد اوایل کلاس رقص رو فقط به اجبار هوسوک و جیمین می رفتم اما با گذشت زمان عاشق رقص شدم و کلاس ها رو مرتب و با علاقه میرفتم دیگه جزو شاگردان درجه یک کلاس شده بودم به باشگاه که رسیدم آهنگ رو قطع کردم و وارد باشگاه شدم عد از سلام کردن به افراد داخل سالن به سمت رختکن رفتم تا هم لباسم رو عوض کنم هم وسایلم و توی کمد بزارم داخل رختکن هوسوک رو دیدم همون طور که لباس عوض میکردم باهاش حرف میزدم تا خواستم ازش بپرسم چرا امروز به مدرسه نیومد استاد صدامون کرد که سریع تر کارمون رو تموم کنیم کلاس تا دقایقی دیگه شروع میشد به کارم سرعت دادم همراه با هوسوک از رختکن خارج شدم امروز قرار بود با آهنگ Trauma  از exo برقصیم زمانی که برای گرم کردن به صف ایستادیم جیمین با سرعت وارد سالن شد با دیدن استاد که تقریبا رو به روش بود نتونست سرعتش رو کنترل کنه با کله تو بغل استاد رفت و همراه با استاد روی زمین پرت شدن این اتفاق باعث شد تا افرادی که توی سالن بودند از خنده منفجر شدند. جیمین با سرعت از روی استاد بلند شد تعظیم کوتاهی کرد معذرت خواهی کرد با اجازه ی استاد به رختکن رفت و بعد از تعویض لباس وارد کلاس شد با صدای استاد که گفت خسته نباشید به طرف رختکن رفتیم اما استاد من و هوسوک و جیمین رو صدا کرد و خواست که منتظر بمونیم ما هم گوشه ای از کلاس ایستادیم و منتظر موندیم تا سالن خالی بشه بعد از خالی شدن سالن استاد گفت:
_جیمین تو برای تاخیری که داشتی و کاری که سر کلاس انجام دادی باید تنبیه شی
جیمین:اما استاد....
استاد:همین که گفتم حرفی نباشه
جیمین:خب من باید چه کاری انجام بدم
استاد:فقط تو نه جیمین
من و هوسوک با تعجب به استاد نگاه می کردیم
جیمین:منظورتون چیه استاد
استاد:منظورم اینه که شما سه نفر باید برای آهنگ Black swan  رقص طراحی کنید
هوسوک:استاد جیمین تاخیر داشته چرا ما هم باید همراه اون تنبیه بشیم؟
استاد:شما دو نفر مگه دوستای صمیمی جیمین نیستید
هوسوک:بله استاد ولی این چه ربطی داره؟
استاد:به من مربوط نیست این تنبیه دوست شماست و شما هم باید همراهیش کنید
_اما....
استاد:همین که گفتم حرف نباشه
چاره ای جز قبول این تنبیه نداشتیم پس هر سه باهم قبول کردیم پس از تعظیمی کوتاه به رختکن رفتیم تا لباس هامون رو عوض کنیم بعد از تعویض از باشگاه خارج شدیم من و هوسوک اخم غلیظی روی صورتمون بود و با جیمین سرد رفتار میکردیم جیمین که از رفتار نا کلافه شده بود با داد بهمون گفت:
جیمین:یاااااا جوری رفتار نکنید که انگار آدم کشتم
هوسوک:کارت از آدم کشتن بد تر بود
جیمین:ببخشید خو کار مهمی پیش اومد وگرنه می دونید که من همیشه جزو اولین نفرهایی هستم که می رسم سر کلاس
_چه کار مهمی پیش اومده که ما خبر نداریم
جیمین:آممممم هیچی چیزی نبود
هوسوک:جیمینا یا الان میگی یا می افتم به جونت انقدر میزنمت تا خودت اعتراف کنی
جیمین:خجالت میکشم خو
هوسوک:یااااا بگو دیگه
_هیونگ انقدر اذیتش نکن الان جیمین هیونگ می بردتمون هم یه بستنی بهمون میده هم برامون تعریف میکنه چه اتفاقی افتاده
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
سلام
بیچاره بچه هام که مجبورن به خاطر دوستشون تنبیه بشن 😭😂
به نظرتون کار مهم جیمین چی بود که آخرش به تنبیه شدن بچه هام ختم شد

You're just for me Where stories live. Discover now