بی‌معنی

52 9 3
                                    

صداهای عجیب غریب. تپش قلب. نور کمرنگ سفید. کتاب های قطور روی هم تلمبار شده و رنگ آبی.
زندگی در شب بدون این ها برای من معنی نداشته و ندارد.
هر حرفی که از دهانم فرار می‌کند هیچ معنی ای نمی‌دهد. فقط مجموعه‌ای‌ست از کلمات بی معنی و آواهای درد آور کنار هم. معنی ای نمی‌دهد.
همه چیز بی معنی‌ست.
من فقط در این اتاق آبی نشسته ام و فکر میکنم به این که چه کنم که دلم خالی تر از همیشه شود.
هیچ چیزی معنی نمیدهد. همه چیز بی معنی است وقتی کیسه ی زباله ی سرم وا شده.
آنقدر آشغال درونش جمع شده که هر لحظه بیشتر خالی میشود و کاغذ های بیچاره سیاه و سیاه تر. سیاه و سیاه تر.

illusion Where stories live. Discover now