داد بزن

55 9 2
                                    

شاید فکر کنی کسی صدای فریاد هایت را نمی‌شنود.
من میشنوم. من حتی لرزش تار های صوتی حنجره ات را احساس میکنم؛ هنگامی که فریاد میکشی.
هنگامی که برای کمک نعره می زنی و برای ذره ای آرامش التماس میکنی.
دوست دارم دستی بین موهایت بکشم، صورتت را نوازش کنم و در گوشت زمزمه کنم :« داد بزن. آنقدر داد بزن که گلویت خونی شود. آنقدر داد بزن که هفت میلیارد انسان سرشان را به روی تو برگردانند. آن قدر داد بزن که این توده بدبختی توی سرت چاره ای جز ترسیدن و سعی کردن برای آرام کردنت نداشته باشد، پس داد بزن. ای دخترک. هر قدر که میخواهی داد بزن.»

illusion Where stories live. Discover now