غریبه ی آشنا 02

92 23 46
                                    

تاجگذاری در قلمرو ی آب فرق زیادی با بقیه قلمرو ها داشت. مردم، اشراف، شاهزادگان و حتی پادشاه های سه قلمروی دیگه داخل باغ قصر جمع میشدند و به جز پادشاه ها که نزدیک و روی صندلی مینشستند بقیه دور آبشار سفید کمی دورتر می ایستادند.



پادشاه برای نشون دادن قدرتش باید جلوی ریزش آب آبشار رو میگرفت و نشون میداد که قدرتش در چه حده اما جلوگیری از ریزش آبشار کار سختی بود و تاحالا هیچ کدوم از پادشاه های آب قادر به انجام این کار نبودند و فقط طرح های زیبایی با آب ایجاد میکردند. اما تمین ترسی از این موضوع نداشت چون در مهارت کنترل آب ماهر بود و به خودش ایمان داشت.



در های ورودی به باغ باز شد و دو سرباز با دمیدن درون شیپور خود حضور پادشاه رو اعلام کردند. به جز پادشاه ها که با لبخند نگاه میکردند همه تعظیم کردند و پادشاه جدید رو ستایش کردند.



شاهزاده ها و اشراف لحظه ای نگاهشون رو از پادشاه زیباروی جلوشون نمیگرفتند و مدام بهش خیره بودند. اولین چیزی که توجهشون رو جلب میکرد موهای سفیدش بود اما چیزی که باعث میشد بیشتر بهش خیره بشند صورت بی نقص سفید با لب های برجسته ی قرمز و بینی خوش فرمش بود.



پادشاه باد که نگاه خیره ی شاهزاده ها رو دید لبخند زیرکانه ای زد و همونطور که زیبایی تمین رو در دل ستایش میکرد نسیمی سمت پادشاه آب فرستاد و باعث شد موهای بلندش در هوا پریشون بشه و بیشتر دل شاهزاده ها رو بلرزونه.



نسیم وزیده شده به دیگر پادشاه ها این اطمینان رو میداد که جونگهیون دوباره میخواست شیطنت کنه و اینبار قلب شاهزادگان و اشراف رو نشونه گرفته بود.



تمین نگاهی به جونگهیون که با تحسین بهش نگاه میکرد کرد. مثل همیشه مقتدر بود و کنار همسرش ایستاده بود. پادشاه باد کیم جونگهیون به همراه ملکه کیم کیبوم. کنار اون ها پادشاه خاک یا همون دایی خودش شاه لیتوک ایستاده بود؛ حدسش درست بود جیمین برای تاجگذاریش نیومده بود.



تلخندی زد و از جلوی مردم گذشت و کنار آبشار پر خروش ایستاد. دوباره به صندلی های مخصوصی که فقط برای پادشاه ها بود نگاه کرد و سرش رو کمی به احترام خم کرد و متقابل احترام پادشاه های قلمروها رو دریافت کرد. صندلی پادشاه آتش خالی بود. تنها پادشاهی که نیومده بود پادشاه جونگین بود و تمین گمان نمیکرد که بیاد چرا که از قبل هدایای جونگین و نامه ی عذرخواهیش رو دریافت کرده بود.



پیشگوی اعظم همراه دو زیر دست خودش که لباس سفید و دور دوزی شده ای به رنگ آبی پوشیده بودند چند قدم عقب تر از تمین ایستاده بودند و بعد از نشستن پادشاه اشون و دیگر پادشاه ها پیشگوی اعظم جلو رفت و شروع به صحبت کرد.



"عالیجنابان، اشراف زادگان، والا مقامان و همچنین مردمان خوب قلمروی آب. امروز اینجا جمع شده ایم تا صحت قدرتمندی و بر حق بودن پادشاه جدید آب رو ببینیم. آبشار سفید پرخروش ترین آبشار قلمروی آب هستش و از هزار ساله گذشته تا حالا خشک نشده. این آبشار توسط پادشاه های گذشته آب این امکان رو پیدا کرده که از تمام نقاط قصر بگذرد و در نهایت به بیرون از قصر بره ..."

The lost king S01Onde histórias criam vida. Descubra agora