-part6-

7K 1.4K 553
                                    

پسر با صدای جونگکوک قدمی داخل رفت و روبروش ایستاد با لبخند بزرگی که  دندون های سفیدش رو به نمایش گذاشته بود کمی سمت جونگکوک خم شد و لب زد :

_ واو تو خیلی خوشگلی.

جونگکوک خیره نگاهش کرد و ناخوداگاه دوباره اخمی بین ابروهاش نشست .

_ ممنون .

با تشکر اروم جونگکوک  دستش رو زیر چونه اش گذاشت و سرش رو بلند کرد و خیره به چشم های مشکی اش زل زد :

_ و خیلی هم کیوتی و این باعث میشه بخوام ...

_ دستت رو از صورتش بکش کنار سوجین ...

________________________

سمت تهیونگ برگشت و لبخند کمرنگی روی لب هاش نشست ، دستش رو از روی گونه جونگکوک برداشت و با صدای متعجبی پرسید :

_  باهات نسبتی داره  ؟!

گوشیش رو توی جیب شلوارش گذاشت و پوزخندی به سوال مزخرف و بیخود سوجین زد :

_ و چی باعث شد که فکر کنی تو قراره جواب سوالت رو ازم بگیری ؟!

_ مطمئن بودم جوابی نمیگیرم .

با گفتن جملش انگشت اشاره اش رو اروم زیر چونه جونگکوک که متعجب نگاهشون میکرد زد و همونجور که سمت در میرفت با خنده کوتاهی لب زد :

_ بعد میبینمت کیوتی .

جونگکوک اخمی کرد و با نگاه متعجبی لب هاش رو جمع کرد ، اگه اون کسی بود که باعث میشد تهیونگ بین ابروهاش همچین اخم غلیظی بشینه پس مطمئنا نمیتونست ادم جالبی باشه.

دست از فکر کردن برداشت  و به تهیونگ که دست هاش تو جیب شلوارش بود و بهش نگاه میکرد لبخند کمرنگی زد و با صدای ارومی پرسید :

_ میشه یه سوال بپرسم ؟!

پوزخندی به چهره بامزه اش زد و نوک زبونش رو روی لب پایینش کشید :

_ همین الان پرسیدی !

جونگکوک کلافه چشم هاش رو توی حدقه چرخوند و همونجور که با کاتر قدیمی که دستش بود  خطوط فرضی روی میز میکشید ،گفت :

_نه منظورم یه سوال دیگه بود ؟!

_ و تو همین الان ؟!

با حرف تهیونگ که به سختی خنده اش رو کنترل کرده بود با کلافگی لب زد :

_ تهیونگ ...

خنده کنترل شده اش به قهقهه بلندی تبدیل شد و قدمی سمت پسر مقابلش رفت و بین ته مونده خنده اش جواب داد :

_ شما 10 تا سوال بپرس .

جونگکوک اب دهنش رو از نزدیکی تهیونگ به سختی قورت داد و نگاهش رو از چشم های مشکی که خیره به چشم هاش زل زده بودند گرفت و یه قدم عقب رفت :

✿∴BLOOM∴✿Where stories live. Discover now