4.I'm Not Her

1.4K 117 22
                                    

برام عجیبه که چرا من اون کسی نیستم که تو عاشقشی، چرا نمیتونی با عشق نگام کنی، همونطور که اونو نگاه میکنی.

چرا اون لبخند زیبایت، اون چشم های گربه ای همش برای اونه. ولی واقعیت بهم فهموند که من اون دختر نیستم.

نشستن کنارت اسون نیست ولی... دوست داشتنی بود. همیشه وقتی که نمیفهمیدی معلم چی میگه اداشو در میاوردی و مسخرش میکردی.

غر میزدی و ازم میخواستی تا همه چی رو از اول برات توضیح بدم. بعضی وقتا اینقدر حرصمو در میاوردی که دوست داشتم سرت رو محکم بکوبم به میز ولی خب، تو دوست صمیمی من بودی....

تو کاری میکنی قلبم بی پروا و محکم در سینه ام بزنه کیم جنی.
اون روز دیر رسیدم سرکلاس،ولی مطمعن بودم تو برای دیر رسیدنم یه بهونه جور کردی و به معلم گفتی.

درسته هیچوقت همیچن قراری باهم نذاشته بودیم، ولی همیشه همو از دردسر نجات میدادیم.
ولی یه چیزی برام عجیب بود...

تو بهم پیام نداده بودی تا بگی چه بهونه ای جور کردی.
فکرکردم شاید خوش شانس بودم و معلم هنوز نیومده سرکلاس.
ولی اشتباه میکردم.

وارد کلاس شدم و دیدم معلم درس رو شروع کرده، وقتی دید که دارم یواشکی وارد کلاس میشم اخمی کرد و سرزنشم کرد.
دوتا تلکیف اضافه هم به عنوان تنیبه بهم داد.

ولی هیچکدومش برام مهم نبود...

چون وقتی نیمکت دونفرمون رو دیدم، یه دختر جدید جای من نشسته بود! و تو..
بهش لبخند زده بودی و با اون چشمای قشنگت نگاش میکردی....

جای همیشگیمون برای غذاخوردن نیومدی. شانس اوردی، چون هنوزم از دستت عصبانی بودم. جین اوپا ازم پرسید که چرا کنارم نیستی و من....فقط سکوت کردم.

چهیونگ دست از خوردن پاستایش کشید و روبه جین گفت که تو داری مدرسه رو به دختر جدید نشون میدی.

از دختر جدید ممنونم...

چون ما کل روز رو باهم حرف نزدیم.

حتی تلاشی هم برای حرف زدن بامن نکردی!!

بعدا فهمیدم اسم اون دختر آیو بود .

وقتی باهاش حرف میزدی، چشمات برق میزدن..

دیگه با اکیپمون غذا نمیخوردی، چون ایو رو داشتی دیگه نیازی به ما نداشتی.

امروز سومین روزه.

سومین روزی که باهام حرف نزدی!

نه فقط من، بلکه کل اکیپمون.

همه از دستت ناراحت و عصبانی بودن، و منم مثل بقیه.

نه... بیشتر از بقیه!
چطوری میتونی به خاطر یه دختر جدید هممون رو نادیده بگیری؟

𝑩𝒍𝒂𝒄𝒌𝑷𝒊𝒏𝒌 𝑺𝒉𝒐𝒕𝒔✔Where stories live. Discover now