بعد از رسوندن تهیونگ به ماشینش که جلوی
کافه ای که همو دیدن پارک بود ؛به سمت خونه راه افتاد .
از توی آیینه به موهاش نگاه کرد . اگه میخواست
بی انصافی نکنه ؛ رنگ صورتی اونقدر هم بد نبود .
نمیتونست برای اینکه عکس العمل چانیول رو ببینه صبر کنه ؛ پس گوشیش رو برداشت و بهش پیام داد .*صفحه چت بکهیون با چانیول *
بعد از پیام دادن به چانیول ، مسیرش رو سمت خونه چانیول تغییر داد . هنوزم نمیدونست چرا با اینکه اونا همش پیش هم اند اما خونه های مشترک ندارند ؛ شاید بکهیون باید این پیشنهاد رو میداد .
ناخودآگاه با یاد آوری روز های اول آشنایی اش با چانیول لبخندی به لباش اومد .......*****......
*فلش بک *
(سال اول دانشگاه تهیونگ و بکهیون)
تهیونگ و بکهیون هر دو دانشجوی عکاسی سال اول دانشگاه هانیانگ هستند . هانیانگ از برترین دانشگاه های کره است ،که فقط بهترین ها اونجا قبول میشند .
خداروشکر میکرد که اون و ته تونستند اونجا قبول بشند اون واقعا عاشق رشته اش بود . دوربین اش رو برداشت و به سمت کلاس مبانی عکاسی رفت .
این کلاسا براش خیلی ساده و پیش پا افتاده بود به خاطر همین قدم هاشو اروم تر کرد ." تهیونگ نامرد یا همش پیش لیساست یا جیمین . دوستای جدید پیدا کرده منو یادش رفته :( "
همینجور که داشت قدم میزد و برای تهیونگ نقشه های خبیثانه میکشید . یهو با برخورد چیزی به پشتش محکم به زمین خورد .
"اوه ، ای وای. ببخشید ... اه صد بار گفتم بهت زودتر بیدار شو پسره ی خنگ ... ای وای ببخشید حالت خوبه ؟"
بکهیون درحالی که سعی میکرد بلند شه ؛ متوجه درد بد مچ پاش شد و اخی گفت که باعث شد پسر مقابلش به سر خودش بکوبه و دوباره شروع به سرزنش کردن خودش بکنه . بعد از نشستن کنارش گفت :
"هی ، حالت خوبه ؟؟ من واقعا ...متاسفم ... اگه این بارم به کلاس دیر میرسیدم از کلاس اخراج میشدم . اخه این کلاس چرا باید صبح به این زودی باشه .!!""معلومه دلت پره حسابی ."
بکهیون گفت و بعد اروم خندید که سنگینی نگاهی رو رو خودش حس کرد . سرش رو بالا اورد و به چشم های مشکی پسر مقابلش خیره شد . پسر که متوجه شد همینجوری به بکهیون زل زده ، به طرز عجیبی هل کرد و سعی کرد نگاهشو از بکهیون بدزده .
"میتونی کمکم کنی ، بلند شم مچ پام درد میکنه ."
"اوه ارههه .. حتما ، خیلی درد میکنه؟ "
"نه اونقدر ."
پسر سمتش رفت و خواست دستشو بگیره که بلند بشه ، اما با صدای اخ بکهیون نگاهش به سمت چشم های بسته اش و چهره اش که از درد جمع شده بود افتاد.
"فکر کنم باید بری درمانگاه انگار بدجوری صدمه دیدی . اه گند زدم بزار الان خودم میبرمت. "
خم شد و بکهیون رو براید استایل بغل کرد که بکهیون هینی کشید و گفت :
"چی کار میکنی ؟؟"
"معلوم نی ، دارم میبرمت درمانگاه دیگه ."
"اما کلاست ...."
"ولش کن ، اون استاد احمق بالاخره منو
مینداخت. "و درحالی که میخندید ، سرشو تکون داد و گفت :
"راستی من چانیولم و اینکه فکر نکنم بتونی دیگه ازش استفاده کنی ."
و بعد به با سرش به دوربین شکسته بکهیون اشاره کرد .
{ بکهیون بغلشه نمیتونست با دستش اشاره کنه که بچم 😅}"منم بکهیونم ... بیون بکهیون . و اینکه اشکال نداره به هر حال میخواستم عوضش کنم . "
به چشم های پسر مقابلش خیره شد. چشمهاش براش عجیب بودند داشت توش غرق میشد که متوجه شد چند دقیقه است به چانیول خیره شده پس سرشو تکون داد تا افکارش از سرش بپره و تا رسیدن به درمانگاه مشغول بازی کردن با دکمه های لباس چانیول شد .
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
های گایز 🤗🤗😍
ببخشید این پارت خیلی کوتاهه . این کوتاه بودنشم جریان داره . من اینو با پارت قبل نوشته بودم و خب سیو نشده بود و همش پرید
و وقتی فهمیدم دوست داشتم سرمو بکوبم به دیوار 🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️ و خب یکم طول کشید تا بتونم از این غصه نجات پیدا کنم 😂😂
پارتی که قبلا نوشته بودم کامل با این یکی از زمین تا آسمون فرق داشت یعنی. بعد من کلا نمیتونم یه چیزی رو دوباره عین خودش بنویسم . ولی این یکی رو بیشتر دوست دارم 😍دیدید چانبک چه قدر کیوتن 😍😍😍😍
بکهیون داشت برای تهیونگ نقشه میکشید یهو خورد زمین یاد این ضرب المثله افتادم 😂
"چاه نکن بهر کسی اول خودت دوم کسی "
فکر کنم همین بود احساس میکنم اشتباه گفتم یه جاشو . ㅋㅋㅋㅋ? - با اهنگای البوم جدید چی کار میکنید ؟
من که بدجور عاشقش شدم . Your eyes tell هم که اصلا نگم چه قدر عالی بود مردم براش 😍😍😍😍😍 Stay gold هم که جای خودشو داره 🌔💕💜
این پارت رو به محض اینکه نوشتم اپ کردم 🌼🌸 لطفا دوستش داشته باشید
دوستتون دارم لطفا ووت بدید و یا حداقل کامنت💜🌔🌌🌌💜
YOU ARE READING
°•Jeon' Cafe'☕•°
Fanfiction~~~~~~~~~~~ •Jeon' Cafe'☕• ~~~~~~~~~~~ 🌼"You're that; "Once in a life time dreams come true". تو همونی هستی که میگن ؛ "یه روزی تو زندگی رویاها به حقیقت تبدیل میشن". اون پسر برای من همون فرد بود...✨✨✨✨ ☘☘☘☘♡☘☘☘ ▪️Main Couple: #VKOOK / #KOOKV ▪Ot...