141

352 54 37
                                    

پيتر:امروز تو مدرسه بهمون يه درس خيلي مهم رو ياد دادن

استيون:خوب ...چي بود درستون؟

پيتر: که ما همه تخم بودیم...

توني:خب؟بعدش!هيجان زده شدم پيتر!

پيتر:*به توني و استيون اشاره ميكنه*کی رو من میشسته؟من چجوري از تخم در اومدم؟

توني:*تو ذهنش*(تو كله معلمون پر از گچه:| )

استيون:توني!فك كنم قرار بود تو اين بخش از زندگي رو به پسرمون ياد بدي!

توني:كامان استيون!من از نسل دايناسورهام با تخم بدنيا اومدم چيزي يادم نيست تو توضيح بده ...*يواشكي صحنه رو ترك ميكنه*

استيون:*دستپاچه رو به پيتر*عااام... خوب...پسرم بيا يه كتاب بهت بدم اون بهت ميگه ادم ها از اول از كجا اومدن...

پيتر:جدي!*به كتاب هزار صفحه ايي تو دست استيون خيره ميشه*من كه پير ميشم تا اين رو بخونم بابا!من كتاب هاي درسيم رو هم به زور ميخونم !

استيون:اين كتاب به علم و دانشت اضافه ميكنه ،برو تو اتاقت و بخونش.

پيتر:باشه من ميرم .

استيون:*بعد از رفتن پيتر به سمت اتاق خودشون ميره *كه حالا از تو تخم در اومدي توني؟ هاااح يه تخمي نشونت بدم كه توش گير كني ...

fun time with avengers 1 (complete✔️)Where stories live. Discover now