7

940 174 72
                                    

*ثور و لوكي و هلا بعد از يه دعواي مفصل *

ثور با عصبانيت رفت پيش استفن
استفن با ارامش رو مبل نشسته و داره چايي ميخوره:چي شده ثور؟
ثور:دعوامون شده!
استفن :اينكه مشخصه!سر چي دعواتون شده؟
ثور:با هلا هم دعوام شده هااا ولي اصل ماجرا اينه كه هلا گفت زانو بزن جلو ملكه ات ...
استفن:عااو ماجرا جذاب شد ،خوب بعدش!
ثور: منم جلو هلا گفتم خداهم شبیه يه ملكه اس . میگه اذیتت میکنم چون‌ دوست دارم. شبانه روز باید تحسینم کنی چون زیباترین موجود عالمم. باید بهم توجه کنی چون اگه ترکت کنم این تویی که بدون من هیچ میشی. اگه کاری کردم که به ضررت تموم شد در مجموع به نفعته چون من بدون اشتباهم.
استفن *با هيجان بيشتري به ثور خيره ميشه* :خوب!
ثور:بعد از اون هلا با تحسين نگاهم كرد و گفت*ثور اداي هلا رو در اورد*: زانو بزن يار وفادارم...
استفن: ببينم بعدش جلو هلا زانو زدي ديگه؟!...
ثور:عااام نه! من جلو لوكي زانو زدم...
استفن:شت!تو كه ريدي بهش!
ثور:واقعا نميفهمم ،هلا فك كرده من اين هارو واسه اون گفتم!...
استفن:بعدش چيكار كرد!
ثور:زد پتكم رو پودر كرد...به اودين ميگم كه زده پتكم رو شكونده...
استفن:حالا لوكي چيكار ميكنه؟
ثور:يه پتك جديد برام درست كرد:)

استفن:حالا لوكي چيكار ميكنه؟ثور:يه پتك جديد برام درست كرد:)

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.
fun time with avengers 1 (complete✔️)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang