181

312 48 53
                                    

*رودي و بروس با سرعت ميرن دنبال توني كه تو پارك نشسته ،كنارش ميشينن و سعي ميكنن ارومش كنن *

رودي:ببین توني، کاملا واضحه از دست استیفن ناراحتی.

بروس:پس تصمیم گرفتیم بیایم کمکت کنیم مشکلو حل کنی.

تونی:من ناراحت نیستم.بريد.

رودی:دیدیمت الان تو پارک داشتی برا کاپلا سنگ پرت میکردی:|

تونی:چرا باید شاد باشنننن؟!

بروس:كامااان توني!تو كه بچه نيستي؟برو باهاش حرف بزنننن

توني:من فقط يه بغل خواستم اونم بهم نداد منم كتابش رو جر دادم
ولي اشتباه كردم بايد خودش رو جر ميدادم

رودي:لابد سرش شلوغ بوده!يا تو تايم كاريش بوده...

توني:*غمگين ميشه*اون هميشه عاشق كتاب هاشه ،منو دوست نداره.

بروس:اينجوري فايده نداره توني! قبل از اينكه سبز بشم برو خونه پيشش .چون استيفن شايد حرفي نزنه ولي مطمئنم از درون ناراحته

توني:باشه ميرم ...دنبالم نياييد.


*توني ميره خونه و يواشكي دنبال استيفن ميگرده *

استيفن:دنبال من ميگشتي توني؟

توني:* صداي استيفن رو كه از پشت سرش ميشنوه شوكه ميشه و بر ميگرده سمتش*هاااح نه عمرا!من چرا بايد دنبال يه كوه يخ كه از چشماش برف بي مهري ميباره بگردم!نههه من دنبال تو نبودم...

استيفن:توني!من تمام مدت داشتم ذهنت رو ميخوندم !

توني:وات د هل؟! مگه بهت نگفته بودم اين كارو روي من انجام نده؟!

استيفن:ولي صداي ذهنت خيلي بلند بود! و منم تمام حرف هات رو شنيدم .

توني:*با دست هاش صورتش رو ميپوشونه *هوووف باشه باشه تسليم !من واقعا يه منبع عصبانيت و ناراحتي ام كه نميدونه بايد چجوري تخليه اش كنه... ببخشيد بابت كتابت...

استيفن:*مياد سمت توني*و منم یه منبع با دو تا کابل زیادکننده ی احساس خوب ام که کمکت میکنه حالت بهتر بشه پس بیا اینجا تا برات وصلش کنم

توني:اسم این کار بغله ولی...چرا كه نه*میره توی بغلش*

چرا كه نه*میره توی بغلش*

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
fun time with avengers 1 (complete✔️)Where stories live. Discover now