Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Writer: MKookie
Couple: Boy X Girl, KookJin, YoonMin
Part 16
موندن در این مکان به صلاحشون نبودو باید هرچه زودتر دور میشدن.. اما حال هیونا به نظر خوب نمیومدو عرق سردی روی پیشونیش نشسته بود...با پشت دست دمای بدنش رو چک کرد...کمی تب داشتو رنگ صورتش سفید تر شده بود...
همچنان دستش رو روی صورت بی حالش گذاشته بودو به آرومی نوازش میکرد:" چیکار کردی با خودت..
هیونا با حس نوازش دستای جونگکوک چشماشو به آرومی بازو بسته کرد ولی حال تکون خوردنو حتی چرخوندن سرش رو نداشت..
با بیدار شدن هیونا سریعا دستشو پس کشید...اصلا متوجه رفتارش نبودو باعث بیداریش شده بود :"..امم..میخواستم بگم باید بریم..موندنت اینجا به ضررته...
چشمای نیمه باز هیونا به سمت صدای جونگکوک چرخید...چیز زیادی از حرفاش متوجه نشده بود ولی با دیدن جنگلو اطرافش همه چیز رو به خاطر آورد...لحظه ای قلبش لرزید...جیمین...پس چرا خبری از یونگی نشد؟..ممکن بود اتفاق بدی براش افتاده باشه...
جونگکوک با دیدن سکوتو اخم هیونا دوباره تکرار کرد :" شنیدی چی گفتم؟..باید بریم..
هیونا تکیه اش رو از تنه ی درخت گرفتو با بی حالی به اطرافش چشم دوخت :"من...خوابم برد؟..
جونگکوک که سردش شده بود لرزی کردو از کنار هیونا بلند شد:" یک ساعتی میشه...مامورا هنوز این اطرافن...الان دیگه فقط دنبال تو نمیگردن...منم یه گمشده ام...شایدم یه مجرم...
هیونا با چشمای ناراحت به جونگکوک خیره شد..تازه متوجه حرفاش میشد..این حرکتو کمک جونگکوک باعث میشد تا شریک جرم باشه..حس عذاب وجدان بدی داشت....
هنوزم توی سرش پر از سوالات بی جواب بود که جرات پرسيدن از جونگکوک رو نداشت...ترجیح میداد به گفته هاش عمل کنه تا از همراهیش با اون پشیمون نشه...
به سختی از روي زمين بلند شدو کاپشن گرمی که به روش کشیده بود رو به سمتش گرفت :" من خوبم.. بهتره خودت بپوشی...لباس تنت پاره اس..
