3

663 128 3
                                    

بعد اتفاقات دیشب جیهوپ و جیمین بعد از یکروز بالاخره یونگی رو پیدا کردن اون رو تخت
بیمارستان دراز کشیده بود و دور سرش باندپیچی بود جیهوپ کنارش دست به سینه نشسته بود و جیمین رفته بود تا برای خودش نوشابه بگیره

جیهوپ عصبی به یونگی نگاش کرد:
آخی پس دیشب وقتی ما گیر پلیس ها افتادیم از خوشحالیه اینکه خودت در رفتی تصادف کردی؟

یونگی :یاااا خوش حالی چیه از عذاب وجدان بود باور کن اگه راهی بود که کمکتون کنم برمیگشتم ولی اون همه پلیس نمیشد

جیهوپ دستش رو لب تخت گذاشت و روش خیز برداشت صورتاشون رو به روهم قرار گرفت:
الان زنگ زدی تو این حال ببینمت دلم برات بسوزه حالت رو نگیرم؟

یونگی تو چشماش نگاه کرد:هوپی گفتم بیای چون من واقعا متاسفم نمی خواستم تو دردسر بیفتی

جیهوپ پوزخند زد و ازش دور شد:آره تو راست میگی

_ اصلا پولت رو برمیگردونم باشه ولی من جدا قصدم این بود که خوش بگذرونیم ولی بعد یکم اوضاع بهم ریخت تو عصبانی شدی بخاطرم گیر پلیس افتادی ولی من جدا نمی خواستم اینطور شه

_ببین من واقعا ازت خوشم اومده بود یونگی جوری که باهام بودی فکر میکردم حسم دو طرفه است

که یونگی زمزمه کرد: هست اما ....
_اما چی؟خواستی هم جیمین باشه هم من آره ؟

یونگی کلافه لب هاش رو لیسید: نه ببین فقط من و جیمین خیلی وقت دوستیم درسته که عاشقش نیستم ولی...دوستمه ...

که جیهوپ وسط حرفش پرید:اصلا کارت رو نمی فهمم یونگی داری مثل هرزه ها رفتار میکنی تو بهم گفتی از من خوشت میاد و از اونور با جیمین که فقط دوستته هم هستی

_میدونم راست میگی شبیه عوضیا شدم ...منو جیمین خیلی وقت دوستیم و خوش میگذرونیم ولی
هیچوقت جدی باهم نبودیم بعد تو رو دیدم و ازت خوشم اومد ولی من تا حالا خودم رو درگیر رابطه جدی نکردم من ...فقط کمی گیج شدم...

جیهوپ ناراحت بهش نگاه کرد:لعنت بهت یونگی ولی من واقعا ازت خوشم میاد اون کلاب لعنتی رو
فقط واسه تو اومدم تو بازیم دادی

_نه بازیت ندادم گفتم که منم واقعا ازت خوشم اومده جیهوپ ولی...
درمونده چشماش رو روهم فشار داد: ولی فک کنم جیمین بهم حس داره نمیدونم چطور بهش بگم...

جیهوپ کلافه دستش رو تو موهاش کشید: تکلیفت رو مشخص کن یونگی برام مهم نیست قبل از من با کی بودی ولی از الان به بعد باید تکلیفت رو مشخص کنی
من یا جیمین؟ و اگر عاشقش نیستی براش بهتره که بهش بگی

با باز شدن در هردو ساکت شدن جیمین وارد شد یه کوکا سمت جیهوپ پرت کرد و قوطی آب پرتغال رو جلو یونگی گذاشت:یه ساعت دیگه مرخصی

crazy in loveحيث تعيش القصص. اكتشف الآن