خب سوالی ازم نپرسیدید ولی خب خودم میگم بهتون. خیلی کلنجار رفتم که چپتر خداحافظی رو بنویسم اما لازم بود
میشه گفت یه جورایی روح زین واقعی توی بدن زین ربات دمیده شده بود و بعد دوباره تونست به بدن خودش برگرده.
یکم عجیبه میدونم
لویی وقتی بدون اینکه بدونه اون خواهرزاده کاردیه اون قلب رو با دستیار هاش ازش گرفت و بهش قلب مصنوعی داد. و خب پر واضحه زین واقعی اون مدت بیهوش بوده. زین واقعی در طول تمام داستان زین ربات و لویی بیهوش بوده. ولی قلبش به خودش برگشت برای همین بود که قلب تو سینه زین از هر لحاظ بهش میخورد. کسی چه میدونه شاید روح زین تونسته باشه خاطرات زین ربات رو نگه داشته باشه :)
شاید سوال داشته باشید چطور قلب زین تو سینه یه ربات سر پا موند. بدون خونی که بهش برسه. خون توی خود قلب جریان داشت و با هوش مصنوعی زین هر مدت یه بار بهش شوک الکتریکی وارد میشد تا بتونه یه قلب زنده باشه.
زین اگه دوباره با قلب دیگه سرپا میشد لویی و تمام اتفاقات رو به یاد می اورد فقط شاید دیگه عاشق لویی نبود.
شاید فکر کنین لویی خیلی خودخواه و عوضی بود و اونقدر عاشق زین نبود. ولی لویی بودن کار هرکسی نیست. لویی تمام زندگیش آموزش دیده بود برای مردم بهتر باشه. نه خودش. هیچ وقت الویت خودش نبود. لویی اشتباه های زیادی داشت اما حداقل نذاشت زین واقعی بمیره. کسی چه میدونه؟ شاید زین واقعی عاشق لویی بشه و لویی هم دوباره زینش رو پیدا کرده. همون زین با همون قلب و روح بدون هیچ محدودیت در حرف زدنی. زین واقعی.
نمیدونم هنوز به نوشتن فف ادامه بدم یا نه. ایده برای یه فف دیگه دارم ولی فف اخرم همین الان هم آمادست. نمیدونم بستگی به حال خوبم داره.
سینر خیلی فوق العاده نبود. نقص های زیادی داره. اما از صمیم قلب دوستش دارم. امیدوارم که شما هم دوستش داشته باشید.
بابت تموم کامنت های شیرینتون مخصوصا الناز عزيزم ممنونم. و نارنگی من، فافا بی صبرانه منتظرم بخونیش دلم خیلی برات تنگ شده. و امیدوارم نیلوفر هم بخونتش....
بابت ووت ها و حمایت های همتون بی نهایت سپاسگذارم
با عشق♡
-اندرو
YOU ARE READING
Sinner [Z.T]
Short Story{Completed} مشتش را بر تیرک ها میکوبد و اصرار دارد که روح میبیند، و او خندید هنگامی که قلبش را از سینه اش بیرون می کشیدند. #1 in zouis