در رو با صدای بلندی پشت سرش بست. از صدای بلندش خدمه و سربازان پشت در از ترس سرجاهاشون تکونی خوردند.
چانیول با اخمهایی درهم رفته به رو به روش خیره شده بود.
میدونست که باید منتظر چنین واکنشهایی از بکهیون باشه.
انتظار نداشت بکهیون مثل قبل باهاش برخورد کنه، اما با حرفهاش اشتباهی که کرده بود رو بهش یادآور شد.
اون حرفهای خوبی رو بهش نزده بود، هرزه خطاب کردنش و حقیر کردنش اصلا درست نبود، و با کاری که اون مردک روانی انجام داد همه چیز به بدترین شکل ممکن پیش رفت ...با صدای قدمهای کسی سرش رو چرخوند و به راهرو خیره شد، فلیپ به آرومی داشت به سمتش میومد.
با یادآوری اینکه اون وزير بیون رو به زندان برده بود، خودش پیشقدم شد و به سمتش رفت.فلیپ با دیدن شاهزاده تعظیمی کرد "مشکلی پیش اومده سرورم؟ جایی تشریف میبرید؟"
چانیول از کنارش رد شد و بعد مخاطب قرارش داد "پیش وزیر بیون"
فلیپ با شنیدن این جمله با شتاب سمت شاهزاده رفت و جلوش ایستاد "سرورم بهتره این کار رو به وقت دیگهای موکول کنید."فلیپ نگران از واکنش شاهزاده بود، میدونست که در زمان عصبانبت هرکاری از دستش برمیاد.
اگر به اونمرد آسیبی میزد روابط اونها با شرق به مشکل میخورد و امکان وقوع هر واکنشی از سوی اونها بود.
درسته که وزیر بیون فرد موجهی نبود و حتی قصد جون پسرش رو کرده بود، اما اون وزیر اعظم دربار شرق بود و در سرزمین خودش شان و منزلت بالایی داشت.
حتی اگر قدرتش روی فساد و خونهای به ناحق ریختهی زیادی بنا شده بود، بازهم کسی جلودار قدرتش نمیتونست بشه.
شاهزاده یول نباید آسیبی به اون وارد میکرد، باید با تدبیر اون رو به زانو درمیآورد.چانیول اخمهاش رو درهم کشید و با یک دست فلیپ رو به کنار هل داد. "باید باهاش حرف بزنم، مثل اینکه فراموش کردی توی اتاق من دست به چه کاری زده بود!!!"
فلیپ دوباره جلوی شاهزاده ایستاد "گستاخی من رو ببخشید سرورم، اما با خشم این قضیه فقط بدتر خواهد شد... شما که اون مرد حیلهگر رو بهتر از هرکسی میشناسید.
یادتون نیست چطور در زمان حیات پدرتون باعث فریب تمامیه درباریان شد و تونست به راحتی کلی از منابع معدنهای ما استفاده کنه!
سرورم، حرف پدرتون رو به یاد بیارید، 'در زمانیکه خشم فرمان دِه توست، دشمن به آرامی فاتحت خواهد شد.'
سرورم با خشم و عصبانیت نمیشه در برابر اون مرد پیروز شد، آهسته و با تدبیر قدم بردارید."چانیول چشمهاش رو بسته بود و بهخاطر عصبانیت فکش منقبض شده بود.
فلیپ درست میگفت، در زمانهای سابق هم شاهد حیلههای این مرد شده بود، زمانی که فارق از تمام امور حکومتی بود....
کسی که با نقشههای شومش برای به زمین زدنش تا به اینجا اومده بود پس توان انجام هرکاری رو داشت.
از اون مرد هیچچیزی بعید نبود!!! فقط حرص و طمع روح سیاه اون رو ارضا میکرد.
ČTEŠ
🏰YEOL KINGDOM🏰
Fanfikceبعد از مرگ شاه ادموند حکومت به تنها پسرش یعنی چانیول رسید. شاهزادهای هوسران که باعث نا امیدی درباریان شده بود و همگان کار سرزمینشون رو تمام شده میدیدند. اما با رسیدن هدیهی ویژه و ارزشمندی به اون ورق چرخید و همگی تونستند روی دیگر شاهزاده رو هم بب...