🚦12🚦

715 215 223
                                    

لویی کلید اتاق و گرفت و با شونه های افتاده از خستگی جلوی سویت ایستاد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


لویی کلید اتاق و گرفت و با شونه های افتاده از خستگی جلوی سویت ایستاد

نگاهی به پشت سر خودش کرد , وقتی دید هیچکس اونجا نیست آهی کشید و درو باز کرد
سویت بزرگ و خوبی بود اما پنجره ی بزرگ وسط سالنش اونو به دعا وادار کرد

:امیدوارم اتاق خوابش انقدر روشن نباشه

سمت اتاق خواب رفت و با خوشحالی به فضای تاریک و دنج اتاق خیره شد

:بعد یه برد دلچسب این عالیه

گوشیشو از جیبش دراورد و خواست با هری تماس بگیره که صدای در باعث شد از اتاق بیرون بیاد

هری رو دید که داشت وسایل دستشو روی میز میذاشت

:فکر کردم میخوای خودتو قایم کنی

هری کتشو دراورد و با لبخند از کنار لویی رد شد
کتشو داخل اتاق اویزون کرد و بعد برگشت داخل سالن تا از روشویی کنار حموم استفاده کنه

:خب حالا اسمتو بگو

هری در حالیکه دست و صورتشو خشک میکرد و به لویی نگاه کرد

:یادم نمیاد قبول کرده باشم

:ولی گفتی ... گفتی مسابقه رو از میدون همپتون شروع کنیم , اون یه جور توافق بود

:تو دنیایی که من زندگی میکنم حرف ها مستقیم زده میشن , قبوله ? اره قبوله , قبوله ? نه قبول نیست  .... میدون همپتون نمیتونه آره یا نه باشه

:پس جایزه ی بردن من چی میشه ? بخاطر هیچی اونهمه انرژی نذاشتم که

:حتی اگه اسممو بدونی نمیتونی ازش استفاده کنی لویی , دونستنش جز دردسر هیچ سودی برات نداره پس نمیتونه جایزه باشه

سمت یخچال رفت و لویی که داشت به حرف های هری فکر میکرد دنبالش راه افتاد

:خب فقط بگو چیه , بعد من همون اچ صدات میزنم

هری بطری آبی رو سمت لویی برد و لویی اونو ازش گرفت

:هری ادوارد استایلز

لویی با شنیدن اون اسم شروع کرد به صرفه کردن و با ریخته شدن کمی از اب داخل دهنش به بیرون دستشو روی لبهاش کشید

Driver Where stories live. Discover now