شب شده بود و تام خسته از دور زدن های مداوم تو خیابون به لویی نگاه کرد که بر خلاف چند ساعت پیش که مدام داد میزد , کاملا ساکت شده بود
تام تمام جاهایی که احتمال میداد هری رو بتونه ببینه یا برای دلخوشی لویی و پیدا کردن سباستین ممکن بود بره رو رفت اما هیچ اثری از هیچکدوم نبود
پلکهاش سنگین شدن و همین باعث شد توی اون جاده ی بی سرو ته کنار بزنه و ماشین و پارک کنه
با توقف ماشین لویی نگاهشو از برهوت تیره ی اونطرف شیشه گرفت و به تام نگاه کرد
:جسد یوجین کجاست ?
تام چشماشو بست و سرشو سمت لویی کج کرد تا شاید بتونه کمی استراحت کنه
:گفتن فقط به هری تحویلشون میدن , انگار بهش گفتن تابوت بگیره
:اونا...اونا که یه بچه ی کوچیکو نمیکشن , نه اونا اگه ... اگه نگاهش کنن میفمن چقدر دوست داشتنیه , اون ...
لویی که دیگه اشکی برای ریختن نداشت لبهاشو گاز گرفت و سعی کرد درد گلوشو با قورت دادن آب دهنش کم کنه
:متاسفم حرف های بدی بهت زدم ... میدونم تو هم دوستاتو از دست دادی , ولی اگه نمیتونی ... خودم ادامه میدم فقط ادرس هارو برام بنویس هر جایی که مونده
تام آهی کشید و چشماشو باز کرد
:4صبحه لویی ... حتی جهنم هم الان بسته اس , وقتی هیچکس تو خونه ی بولگا نیست حتی اثری ازشون نمونده طوری همه چیز و پاک کردن انگار هیچ وقت اونجا دعوایی نشده و هیچ کس کشته نشده از کجا پیدا کنم
دستاشو به فرمون گرفت و رو به رو رو نگاه کرد
:حتی از هری هم خبری نیست , امکان نداشت مارو اینجوری تو بی خبری بذاره ... اگه مرده باشه کار همه مون تمومه همه ی ما مُردیم
:یعنی ! ...یعنی ممکنه اونو کشته باشن ?
:هیچ وقت همچین اتفاقی نیفتاده نمیدونم چه خبره , رئیس هیچوقت جرات نمیکرد با هری کل کل کنه ... چی شده که همچین بلایی سرمون اورد !
:حالا باید چیکار کنیم ?
:میریم خونه
:تو برو من باید دنبال پسرم بگردم , وقتی همه جا باز شد عکسشو پخش میکنم شاید کسی ...
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Driver
Hayran Kurgu#larry💚💙 #ziam💛❤ ❌COMPLET❌ ژانر :اجتماعی خونه ی من تو خیابون پنجم ویلسونه , همون خونه خرابه هایی که به سختی چند طبقه رو روی هم تحمل میکنن گاهی قبل اینکه سوار ماشین بشم و برم سر کارم به ترک های ریز و درشتش نگاه میکنم و با خودم میگم :اگه تو اینج...