Part 13ته ته من:)

608 93 9
                                    

V=)

چی باید بهش میگفدم؟؟؟؟

+من.... نمیدونم

_اوه! چقد بد

+میتونی چیزای دیگ ازم بپرسی

_خب نامجون چطوری تورو ب فرزند خوندگی گرف؟

اگ اینو بهش میگفدم باید سوال اولشم جواب میدادم و این خیلی سخت بود

با اومد گارسون ی نفس عمیق کشیدم

واقعا عجیب بود ک غذاهای کره ایم داشتن

بعد از رفتن گارسون دوباره ازم پرسید

_خب نگفدی؟

+اامم من درس یادم نمیاد بهتره از جون بپرسی

قیافش دپرس شد ولی من واقعا نمیتونم درمورد این چیزا صحبت کنم
....

اههه چقد خوردم لنتی اگ وزن اضافه کنم چی؟؟؟؟؟

_خب بیا انتخواب کن

+چیو؟؟؟؟؟

_بستنی کیکی چیزی چمدونم ب اینا تو کره چی میگن؟؟ ب هرحال کدومو میخوای؟؟؟

+کوکی من واقعا جا ندارم

_اما چیزی نخوردی ک...

+کوکی من نباید وزن اضافه کنم یادت رفدع؟؟؟

_اممم باش ته پس بیا بریم

+پس تو چی؟؟؟

_منم سیرم

با بلندشدنش منم بلند شدم مث اردک پشتش راه افتادم
دلش کیک هویج میخواس ولی...

سوار ماشین شدیم و حدودا ساعتا تو خیابون دور زدیم و دیوونه بازی درآوردیم
کوک یکی از بهترین شبا رو بهم هدیه داد بدون شک و بالاخره ساعت
3 شب رسیدیم خونه ک دیگ داشتم از بیخوابی بیهوش میشدم

Kook:)

دقیقا وقتی ماشین و گذاشتم توی پارکینگ ته خوابش برد

اوه من چقد بی فکرم این بچه فردا عکس برداری داره

براید استایل بغلش کردم و رفتن خونه ک مامانم دقیقا جلوی در بود

=کو...

+ههییششش

تازه نگاهش ب ته افتاد ی تای ابروشو انداخت بالا

=این بغل تو چیکار میکنه؟؟؟ (با صدای اروم:) )

+صب کن بزارمش تو اتاقش

رفتم سمت اتاقش و اروم گذاشتمش رو تخت کارم تموم شه لباسشو عوض میکنم در اتاقشو بسم و برگشدم پایین

+چیشده

=کوک من دوروز حواسم بت نبوده نبینم جای کج بریا

+داری چی میگی مادر من؟

=جونگ کوک دارم میگم حواسم بهت هست اشتباه چند سال قبلتو نکنی

+تمومش کن منو اینجا نگهداشتی چرت و پرت بهم بگی؟؟

%کوک؟؟؟

انگار زیادی صدام بلند بود ک بابام سریع اومد پایین

%چیشده کوکی؟

%هانا؟ چیزی بهش گفدی؟؟؟؟

زل زدم تو چشای مامانم تا ببینم روش میشه اینو بگه؟

= بین منو کوک بود تو برو بخواب

%الان اینجام بگید ببینم

=پس فردا خانواده کاوانا میان اینجا جونگ کوک اصن اماده نیس اون نمیدونه چطوری باید بهشون احترام بزاره

%هانا..

=نه.. ما قبلن این قرار و گذاشتیم و تو قرارشد دخالت نکنی

+الان دارین برای من تایین تکلیف میکنین؟؟؟

=تایین تکلیف؟؟؟ من دارم آینده تورو میسازم ک مثل اون بیکار بیعار نشینه توی رستوران برا خودش ول بچرخه

%هانا اون پسرته

=من هیچوقت بچه گی نخواستم میفهمی؟؟؟؟

%هانا اصن از طرز صحبت کردنت درمورد پسرت خوشم نیومد

اصن درک حرفاشون برام سخت شده

=دنیل این ک جونگ کوکم شبیه جینه تقصیر توعه

=تقصیر توعه ک جونگ کوک مثل جین گیه

+تموومشش کنننییینن ددییگگهههه

با عجله رفدم بالا قبل این ک برم اتاقم رفدم سمت اتاق ته درشو باز کردم
روی تخت نشسته بود ک چشاشو میمالوند
اون دقیقن یه بچه گربه کیوته (^-^)

+ته ته؟؟

_اوومم کوکی

غیرارادی رفدم سمتش و سفت بغلش کردم

خودمونیم... من واقعا تو این مدت کم به این بچه گربه عادت کردم

+من بیدارت کردم؟؟؟؟

_نه لباسم اذیتم میکرد

+پس بزار برات عوضش کنم

تا پایین بلیزشو گرفدم بازم لرزید

پس بغلش کردم تا ارومش کنم

+ته ته من؟؟؟ نگران نباش من اینجام من مراقبتم

متقابل بغلم کرد و سرشو کرد تو گردنم
همونطوری ک دسمو تو موهاش تکون میدادم دم گوشش شعر مورد علاقمو میخوندم

نفساش ک منظم شد لباسشو دراوردم تا عوضش کنم ک حواسم پرت کمرش و شکمش شد

کمرش تمامن جای زخمای قدیمی بود حتی جای سوختگی عم بود
هرچقد بیشتر نگا میکردم قلبم بیشتر درد میگرفت این کار نامجون نمیتونه باشه ینی.. اصن بهش نمیاد ک اینطوری باشه
پس ینی چی...

ب خودم اومدم.. سریع لباسشو شلوارشو عوض کردم ک سرما نخوره

دلم نمیخواس تنها بخوابم.. اما اگ کنار ته بخوابم ناراحت میشه؟؟؟

خب صب زودتر بیدار میشم اشکال نداره

کنارش دراز کشیدم دسمو حلقه کردم دورش

اونم توی خواب برگشت طرفم دسشو دورم حلقه کرد

توی بغلم گم شده بود

دسمو کردم تو موهاش
همینطوری ک باهاشون بازی میکردم ب خواب رفدم...

••My Baby Boy••Where stories live. Discover now