Kooki:)
با حس تکونای پی در پی توی بغلم لای چشممو باز کردم و با ی بچه گربه رو ب رو شدم ک سعی داش از بغلم بیاد بیرون پس چشمامو بستم و دستامو تنگ تر کردم
_اهههه این چرا اینقد محکمه باز کن دیگه
و بازم شرو کرد ب تکون خوردن نمیتونسم جلو خنده هامو در برابر این بچه گربه کیوت بگیرم
از تلاش ک خسه شد سرشو کوبید ب سینم
_چرا اینقد قویه اخه اینم پسره منم پسرم دیگ
_اههه امروزم ب صبونه نرسیدم
_چقد بدنش گرمه... گرممه
اوووه کیوتییی ی خوردع فشار دسمو کم کردم تا ی خورده راحت باشه
_اووممم کوکی مرسی
با تعجب چشامو باز کردم.. این میدونس من بیدارم؟؟
اما اون هنوز سرش رو سینم بود_کوکی...
_کولوچه
_کوک
_جونگ کوکیهو سرشو اورد بالا ک سرش خورد ب فکم (ها ها ها انتظار چی داشتین 😁)
+اااخخخخخ حواست کجاس بچه
_اوه اوه ببینمت... ااههه دساتو باز کن بزار ببینم چیشده
_جونگ کوم دستو باز کن ی وقت چیز جدیـ...
لبمو گذاشتم رو پیشونیش تا ارومش کنم
روی پیشونیش لب زدم
+من حالم خوبه بیب.. خوب خوابیدی؟؟؟
_ا.. اره
=تهییووننگگگییییی
بعد این صدا در ب شدت باز شد ک مساوی شد با پرت شدن من از تخت
+ااااخخخخخخخخ
_اوه کوکی
=ااا شما دوتا باهم بودین؟؟؟؟
این بچه کی اینقد زورش زیاد شد؟؟؟؟
_هوپی نگا کن کوکی چیزیش نشده باشه
جیهوپ اومد بالاسرم
=خخخخخ چرا شبیه ستاره دریایی شدی بلند شو بابا
از شونم گرفت و بلندم کرد
_خوبی؟؟؟؟
+بله بله خوبم
=صصببب ببخخخیییررررر
با قیافه پوکر زل زدم این ادمی ک مث خر انرژی داشت
+صبونتو بخور باید بریم شرکت
و ب سمت اتاقم رفدم ک سر راه ب مامانم بر خوردم ک از اتاق من میومد
اما ب خاطر بحث دیشب بدون توجه از کنارش رد شدم و رفدم تو اتاقم%کو...
*بووومممم
درو کوبیدم ب هم تا بفهمه واقعا ازش ناراحتم