وایستاد...

491 80 11
                                    

_میخوای بیای پیش من و جون؟؟

+ نه ته ته من سرتو بزار سر جاش

با دسم دوباره سرشو گذاشتم رو شونم بینیمو کردم تو موهاش

باید مال من باشه... تهیونگ برای منه

_ولی امروز بیا پیش ما

+تهیونگ

_لططفاااا کووکککییییی

+اهه اینقد کیوت نباش لعنتی قبوله امروز میام

_هووورراااااااا

سفت دساشو دورم حلقه کرد چقد این بغل ارامش بخشه.. نمیخوام هیچوقت تموم شه..
ای کاش زمان وایمیستاد...
~~~~~~
~~~~
~~

ب احتمال زیاد دیگ این فیک آپ نمیش🙂

••My Baby Boy••Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang