هیچ ایده ای ندارم چند ساله اینجام. از وقتی چشم باز کردم، تنها چیزی که دیدم اتاقای خاکستری و آزمایشگاه های ترسناک و سفیدپوشان. امروز آخرین همراه هام رو هم از دست دادم. مطمئن نیستم خوبه یا بد ولی ترسناکه. چون حالا من تنها نمونه ی باقی مونده ام. ولی از یه چیز کاملا مطمئنم. اینکه قرار نیست به این زودیا بمیرم. نه تا وقتی انتقام درد و رنج خودم و همراه هام رو از پروفسور و سفید پوشا رو نگیرم. اسمم ویه. نمونه ی شماره ی پنج. آخرین و تنها نمونه ی باقی مونده ی پروفسور کیم. ******* ژانر: فانتزی پایان فصل اول فصل دوم به زودی! نویسنده: narci