رویی ناگهان لب های نرمی رو سرشار از احساس روی لب هاش احساس کرد و دست هایی دو تا دور کمرش رو با احتباط گرفته بود انگار که میترسید که بهش نزدیک شه و منتظر یه علامت بود .رویی دستاشو دور کمر هائو انداخت و باهاش همراهی کرد و بعد چند دقیقه از هم کمی فاصله گرفتن و هائو گفت:خب......لطفا دیگه ازم عذرخواهی نکنید......راستش اینطور نیست که دوستتون نداشتم فقط...........از این میترسیدم که.......من فقط براتون یه شوخی با.......... روی:تمومش کن!اگه بازم این حرف رو بزنی ععواقبش پای خودته! هائو:ولی ................ رویی بدون اینکه اجازه بده حرف بزنده لب هاشو لا به لای لب های خودش قرار میده و شروع به مکیدن و گاز گرفتن لبهاش میکنه ،هائو به شدت بی رمغ شده بود و نفس کم اورده بود که رویی گفت:نباید برگردیم.... هائو : سرورم میشه یکم دیگه بمونیم؟ رویی:چرا؟
23 parts