فندقکم، میون خودمون میلیون ها سال نوری فاصله میدیدم اما وقتی زخم های روحتو بهم نشون دادی،می خواستم ستاره ای باشم که نورشو به سیاهچاله ی دو چشمات میبخشه . واسم عجیب بود، هنوزم هستی اعجوبه ای که میخوام تمام احساسات کشف نکردم رو توی قفسه ی سینه ش بگنجونم!